Jump to ratings and reviews
Rate this book

ویژه‌نامه ویرجینیا وولف - سمرقند 1

Rate this book
فصلنامه فرهنگی٬ ادبی٬ هنری
سال اول٬ شماره اول٬ بهار 1382
ویژه نامه ویرجینیا وولف

سرمقاله ص 3

مترجم: ناهيد طباطبايي Page 6


رمان هاي وولف از نگاه منتقدان

سفر خروج
ماكس پل فوشه مترجم: حميرا كاشاني ص 22

اتاق ژاكوب
دومينيك رولن مترجم: قدرت الله مهتدي ص 30

داستان كلاريسا دالووي
آرزو زاهدي ص 38

به سوي فانوس دريايي
صالح حسيني ص 44

يادداشت مترجم فرانسوي
مونيك ناتان مترجم: سيلويا بجانيان ص 50

خيزاب ها
شاهرخ مسكوب ص 56

اتاقي از آن خود
مريم حسيني ص 60

سه گيني
تئودورا بوزانكت مترجم: قدرت الله مهتدي ص 74

ميان پرده ها
لوئيس كرونل مترجم: نوشيد محمودي ص 78

چند كتاب ديگر وولف
گلبرگ برزين ص 82

خواهر شكسپير
صفورا نوربخش ص 94

شباهت دو رمان
جرالد بالت مترجم: پريسا كاكايي ص 110

شخصيت هاي رمان هاي وولف
هودسون استرود مترجم: سعيد عباسي ص 114


داستان
ارثيه
ويرجينيا وولف مترجم: صفدر تقي زاده؛ محمدعلي صفريان ص 120

خانه اشباح
ويرجينيا وولف مترجم: فرزانه طاهري ص 130


ديدگاه وولف درباره رمان، داستان و...
رمان به روايت ويرجينيا وولف
علي محمد حق شناس ص 134

هنرمند و سياست
ويرجينيا وولف مترجم: صفدر تقي زاده ص 142

260 pages, Unknown Binding

First published March 1, 2003

2 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (20%)
4 stars
1 (20%)
3 stars
2 (40%)
2 stars
1 (20%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 of 1 review
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books239 followers
April 15, 2019
عزیزترینم، تردیدی ندارم که دوباره دچارِ جنون شده‌ام. احساس می‌کنم که نمی‌توانیم یکی دیگر از این دوره‌های وحشتناک را از سر بگذرانیم؛ و این بار بهبودی نخواهم یافت. شروع به شنیدنِ صداهایی کرده‌ام و نمی‌توانم تمرکز کنم؛ بنابراین کاری را می‌کنم که به گمانم بهترین کارِ ممکن است.

بهترین شادیِ ممکن را تو در اختیارم گذاشته‌ای. هرآنچه می‌توان بود، برایم بوده‌ای. می‌دانم که دارم زندگی‌ات را تباه می‌کنم، می‌دانم که بدون من می‌توانی کار کنی؛ و می‌دانم که خواهی کرد. می‌دانم.. گمان نمی‌کنم تا پیش از آغازِ این بیماریِ وحشتناک، هیچ دو نفری می‌توانستند از این شادتر باشند. بیش از این توانِ مبارزه ندارم. می‌بینی؟ حتی نمی‌توانم این را هم درست بنویسم. نمی‌توانم چیزی بخوانم.

می‌خواهم بگویم همهٔ شادیِ زندگی‌ام را مدیونِ توأم. تو با همه‌چیزِ من ساخته‌ای و به طرزی باورنکردنی نسبت به من مهربان بوده‌ای. همه‌چیز جز اطمینان به نیکیِ تو، مرا ترک گفته‌است. دیگر نمی‌توانم به تباه کردنِ زندگی‌ات ادامه دهم. گمان نمی‌کنم هیچ دونفری بتوانند آنقدر که ما شاد بوده‌ایم، شاد باشند.
ویرجینیا
Displaying 1 of 1 review

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.