دفتر خوبیست. از ۶۴ شعر این دفتر، بیش از ۴۰یش را پسندیدم. دو سه مورد از آن معماهای ناب مخصوص خودش را در این دفتر گذاشته. از آنهایی که در انتها یک دفعه غافلگیرت میکند. یک دفعه پازلی را جلوی چشمت تکمیل میکند که تا آخرین قطعه نمیتوانی حدس بزنی تصویرش چیست(شعر ۷ و ۱۳) ضدجنگهای کورش کماند. حداقل به نظر من فقط شعر ۱۷ و ۵۹ خیلی کورند. شاید ۱۸ را هم بشود در این زمره دستهبندی کرد. به خصوص که شکارسری خیلی قائل به خودبسندگی اشعار نیست و وقتی آثارش را در مجموعهی این دفتر و فضای فرهنگی جامعهی شاعر با سابقهی تاریخی مشخص، میبینم، چندتا از شعرها جداً کور به نظرم میرسند. ضد جنگهای خوبش - که اسمشان را میگذارم ضد جنگافروزی - اما زیادترند. ۱۸، ۱۹، ۲۹، ۲، ۳۲، ۶۴ تعدادی از آنهاست. به خصوص که در ۲۹ موضعش را روشن میکند که هرچند مادر ضدجنگافروزیست، اما سربند پسرش را میبندد و او را به دفاع میفرستد. یا مثلاً در شعر ۱۰ که زمین و زمان را بازیچهی یک مولفهی سیاسی میبیند، معلوم میکند که ادا یا ژست ضدجنگ کور ندارد یکی دو قطعهی ستایشآمیز ستودنی هم دارد ۱ و ۲۱ اما ایراد عمدهی دفتر تکرارهایش است. ۴ و ۱۳ تکرار همدیگرند. ۵۹ و ۱۷ هم همینطور. ۲۲،۲۳ و ۴۱ هم همینطور. ۴۵ و ۵۰ هم تکرار یکدیگرند. ضمن این که بعضی جاها به نظرم میرسد اگر خودبسندگی نداشته باشد شعر، جواب نمیدهد. مثلاً در شعر ۲۰:
سادهتر از آنچه فکر میکنی اولین گلوله شلیک میشود و دشوارتر از هرچه تصور کنی آخرین گلوله...
سادگی اجرا شده، اما دشواری، فقط در حد یک واژه باقی مانده است، آن هم دشوارتر از هرچه به ذهن خطور میکند.
تصویری که از جانباز ارائه کرده هم کلیشهایست. انگار فقط همین یکی را دیده یا بلد بوده است. خب از شکارسری انتظار بیشتر از این میرود