Renowned scholar Robert Adams explores the relation between religion and ethics through a comprehensive philosophical account of a theistically-based framework for ethics. Adams' framework begins with the good rather than the right, and with excellence rather than usefulness. He argues that loving the excellent, of which adoring God is a clear example, is the most fundamental aspect of a life well lived. Developing his original and detailed theory, Adams contends that devotion, the sacred, grace, martyrdom, worship, vocation, faith, and other concepts drawn from religious ethics have been sorely overlooked in moral philosophy and can enrich the texture of ethical thought.
دوستانِ گرانقدر، این کتاب و نویسندهٔ آن یعنی <آدامز> از سویِ خردمندان به کنار گذاشته شده و به نوعی طرد شده است خواندنِ کتاب برای هر خردمندی سردرد ایجاد میکند، که چگونه یک موجود به نامِ انسان تا این این اندازه خود را کوچک میشمارد و تا چه اندازه یک موجود میتواند موهوم پرست بوده و برای هر بخش از موهوماتِ خویش، قانون و قوانینی نیز درنظر بگیرد.... نویسنده سعی دارد اثبات کند که ما انسانها شدیداً به خدا بدهکار هستیم و باید با شکر کردن و سپاسگزاری هر لحظه، بدهی و این وام را بپردازیم.. و کسانی که آمده اند و گفته اند از سوی خدا آمده ایم باید حرفشان را قبول کرده و باور کنیم که فرمانهایی که میدهند، فرمانهای خداوند است!! ... من نمیدانم چه اصراریست که اخلاق و آداب انسانی را باید با دین و خدا بسنجیم!!؟ نویسنده آنچنان بیخردانه از خدا و وظایف ما و کرده هایِ خدا سخن میگوید که گویی خدا را بارها دیده و یا وجود خدا از دیدگاه علمی و منطقی اثبات شده است بخش هایی از نوشته های <آدامز> را به انتخاب، در زیر برایتان مینویسم ---------------------------------------------- پيمانهايی كه خدا با ما بسته برایِ خوبی خودِ ما میباشد. . . يا كارهايی كرده كه ما را نگهداری كرده و هرکاری انجام داده تا خوبیِ بزرگتری به ما برسد ****************** خداوند بالاترين خردمند و داناترین است. . . . خدا خودش خوب است، والاترين زيبايی است و داراترین در كمالات نا اخلاقی و هم چنين اخلاقی میباشد. . . خدا همان است كه با ارزش برتر در دادگری میباشد. روشن است كه ويژگیِ نيرویِ وادار كنندهٔ خدا، چون سرچشمه ناگزيرهایِ اخلاقی، كه ارادهٔ دادگری از سویِ اوست که بسیار با ارزش است... ممکن است به شما سخت بگیرد تا بر بندهٔ دیگر آسان گرفته باشد!! باید فرمان پذیر باشید ****************** فرمانهای خدا بد نیست، به نوعی با سرشت ما درگیر است و باید الگوی زندگی قرار گیرد و همچون عملِ خوردن، باید فرمانبرداری از خدا در وجودمان نهادینه شود ****************** برخی از کارها هستند که خدا میخواهد ما انجام دهیم، ولی فرمان آن را به ما نداده است، مثلاً کودک را از خردسالی اجبار به اطاعت و شکرگزاری از خدا کنیم، این را خدا فرمان نداده است، ولی این وظیفه که دیگران وادار به اطاعت از فرمانهای خدا شوند، بر دوشِ ما میباشد ****************** بازيهايی كه در آن یک گروه، چون در گمانه زنی ها و آرزوهایِ پنهان داشته شده از گروه ديگر، شكست بخورند، بازيكنهایِ خوبی نيستند. آنها بهتر نيستند اگر خدا به گمان آنها چون یک گروه بنظر برسد ****************** در دستوراتِ خدا، سه شرط باید دیده شود اول: فرمانِ خداوند هميشه با نشانه همراه است، آن گونه كه ما آن را ميناميم، يعنی خدا آگاهانه آن را فرستاده است دوم: هنگام آشكار شدن نشانهٔ خدا بايستی گرايش به فرمان دادن داشته باشد، و آن چه دستور داده ميشود آن چيزی است كه خدا ميخواهد با آن دستور دهد سوم: نشانه بايد چنان باشد كه شنوندگان هدف گرفته شده بتوانند آن را چون دربرگيرندهٔ یک فرمان دلخواه، دریابند ****************** ريشه هایِ ناگزيرهایِ اخلاقی كه با فرمانهایِ خدا برپا شده، راستی هایِ بدون زمان نيستند، چون فرمانها با نشانه هایی كه در آن زمان رخ داده اند، داده شده اند ******************* دوستانِ عزیزم، این نویسندهٔ موهوم گرا، تلاش دارد که بگوید: احساسات و انگیزشهایِ اخلاقی، ميتواند نشانه هایی باشد كه خدا با آن فرمانهایِ آسمانی را صادر ميكند. ولی هر خردگرایی این را میداند که به سختی و یا بهتر بگویم اصلاً نشانه هایی پيدا نمیشود كه سرچشمهٔ آسمانیِ آن روشن باشد، همه به گونه ای برابر همانند نوشته هایِ بی نام و نشان هستند که به هیچ وجه مشخص نیست... شايد برخی از موهوم گرایان بگویند که: خدا سرچشمهٔ هر فرمان آسمانی است. ولی اگر اين درست بود، و اگر فرمان خداوند به هر شخص و کس و ناکسی داده ميشد، پس بودن خدا برایِ هر شخص آشكار بود.. که تمامی ما خوب میدانیم كه آشكارا چنين نيست. و حتی یک مورد نیز نداریم که وجود و یا نشانه ای از خدا وجود داشته باشد... چيزهایی كه <آدامز> آنها را فرمان ايزدی ميداند، خدا را چون سرچشمه برایِ پشتيبانی خود اصلاً ندارند... انسانِ خردگرا وجودِ خدا برایش ثابت نشده، بعد اینها از فرمانهای آن موجودِ اثبات نشده سخن میگویند، آنهم فرمانهایی که از سویِ موجوداتی بیان شده که به هیچ عنوان نمیتوان آنها را موجوداتی درستکار و خردمند دانست و اشتباهات فراوان ِ بسیاری داشته اند و برخی از آنها اصلاً وجود خارجی نداشته اند و عده ای دروغ گو و تحریف گر هرچه به سود خودشان بوده با عنوانِ فرمان خداوند در حلق و مغزِ انسانهای بیچاره و زودباور و البته ترسو، فرو کرده اند ----------------------------------------------- امیدوارم این ریویو برایِ شما خردگرایان، مفید بوده باشه <پیروز باشید و ایرانی>
A modern Platonic theory of value by one of the most renowned Anglo-American philosophers. Adams contends that things are good by virtue of resembling (in some respect) the infinite good, which he identifies with God. And the ethical life consists in loving goods and contributing to their flourishing. Very insightful discussions of duty, obligation, politics, vocation, etc. Not sure how successfully Adams integrates his theory of the good with his divine command theory of obligation, however.
I’ve never done any serious dive into meta-ethics, and haven’t read much serious ethics either. This was an incredibly fun, challenging, and troubling ride. So many great basic questions that occur to you I’ll-formed in the shower are presented in interesting and compelling ways. I’d love to read more of the literature and revisit to see how it holds up.