به کدام سرزمین روی آورم ؟! به کجا ، رفته پناه جویم؟ اشراف و بزرگان از من کناره می گیرند و از دهقانان و مردم عادی به دلیل نادانیشان و از فرمانروایان به خاطر دروغگوییشان خشنود و راضی نیستم. در این وانفسا چطور میتوانم فرمان تو را اجرا و تو را شاد کنم ای خداوند ؟!
English : Arman Arian آرمان آرین زادهی ۱۳۶۰ است. او با آفرینش اثر سهگانهٔ «پارسیان و من» به دنیای ادبیات شناسانده شد. پارسیان و من نام رمانی است در سه جلد که بیانکنندهی اسطوره، حماسه و تاریخ ایران است.
شروع کمی امیدبخش بود، ولی به سرعت تبدیل به نسخهی فجیعی از پروپاگاندای استاندارد توتالیتری شد و مرا بدجوری یاد ادبیات انقلابی اوایل دههی شصت، سورهی بچههای مسجد، انداخت. امیدوار بودم ورق برگردد، اما هر چه پیشتر رفت بدتر و بدتر شد. نمیدانم از اول چرا انتظار دیگری داشتم.
بسیار جذب خواندن کتاب شدم چون درباره ایران باستان بود. ایده استفاده کردن از داستانهای ایرانی برای نوشتن کتابهای جدید واقعا عالی است. البته متن کتاب به یک ویرایش جدی نیاز داشت. برای مثال در صفحههای ۸ و ۹ (انتشارات پریان) ابله و ابلهانه و احمق خیلی تکرار شده بدون اینکه به زیبایی متن اضافه کند یا مفهوم خاصی را برساند. همچنین به نظرم تصویر درستی از زرتشت و اساطیر ایرانی نشان داده نشده. در انتها به نظرم عادی نبود پادشاه و ملکه به پای یک فرد جدید بیفتند.
دست های رنگارنگ بیرنگ!! یک نمونه از ترکیبات عجیب و غریبی که آرین در آثارش به کار میبرد که از دیدگاه من واقعا نیازی به آنها نیست و سادگی قلم او صلابت خودش را دارد. صفحه ۴۹: (مهرابه)تنها ساختمان شهر بود که هنوز، سالم و بالابلند بر جای خود مانده بود و رونق داشت و نشان میداد تجارت های مغانه، هرگز کساد نمیشود! با فرض این موضوع که این کتاب برای نوجوانان هست هم دلیل بر چنین تشریحات اضافهای نمیبینم! وقتی در یک شهر ویران از تنها ساختمان سالم و سرحال که از قضا ساختمان مغهاست سخن میگوییم واقعا نیازی به این نیست که تاکید کنیم کاسبی آنها کساد نمیشود! مخاطب در ذهن و ضمیر خویش تصویرسازی و مفهوم سازی میکند و نیازی به این تاویلها نیست مگر اینکه هدف خاصی در پشت آن باشد و نه صرفا تاکیدی بیهوده! این امر در عمده آثار ادبی و هنری کشورمان دیده میشود، احساس من این است که خالقان با مخاطب خود اعتماد ندارند و قصد دارند همه چیز را برای او بیان کنند! چیزی که شاید اگر الان بگوییم درست است دلیلش هم تنبل کردن ذهن مخاطبان توسط نویسندگان و خالقان است و امیدوارم با توجه بیشتر به ساختار و اعتماد بهتر رفع بشود. نمونه این تشریحها در آثار آرین زیاد نیست ولی کم هم نیست، سپیتمان مانند سه کتاب دیگر این مجموعه میتوانست طولانیتر باشد ک پراخت های مناسبتری داشته باشد ولی حال ترکیبها و توضیحات به نظر من اضافه مقداری از غنای همین مقدار کوچک کم کرده است.
درباره این کتاب اینکه استواری و نظم ساختاری خوبی نسبت به رویای باغ سپید و افسوننامه داشت و برابر با کابوس باغ سیاه بود اما باز در جاهایی پیش برد عقاید فکری خود را فدای داستان کرده بود. به طور مثال زرتشت در همهی ورود هایش به شهرها بعد از پیامبری هیچوقت تهدید خاصی نمیشود و مغها به بحث با او قانع میشوند درحالی که به راحتی میتوانند او را بکشند و حداقل کشمکشی به وجود آورند!! آثار آرین زبان شیوا و روانی دارند و جز یک سری ترکیب های عجیب و شرح هایی که نیازی به آنها نیست ایرادی بر زبان آثارش وارد نیست اما از عدم پیرنگ و ساختار روایی و داستان مناسب رنج میبرند و گاهی زیادی داستان را فدای بیان عقایدش میکند. با همه اینها خواندن آثار او و نقد های مناسب بر آن را به همه توصیه میکنم چرا که جدای از باز کردن راهی برای ادبیات کهن ایرانی آرین در آثار خود از منابع درست استفاده میکند و خیال و اوهام های الکی در آن وجود ندارد و حتی اگر مانیفست بیان میکند شما حداقل این را میدانید که قلبی و معتبر هستند و جای بحث دارند!! و میتوان برای آنها راهحل پیشنهاد کرد.
ماجرای پر فراز و نشیب زندگی آشو زرتشت. نبرد با اهریمنی و جنگ برای پر فروز تر کردن نور اهورامزدا. داستانی خیال انگیز و دوست داشتنی لینک طاقچه: https://taaghche.com/book/77651/%D8%B...
"کاری خواهم کرد تا آیندگان گمان کنند افسانهای بیش نبودی... کاری میکنم تا هیچ دستنوشتهای از تو به سلامت به دست یارانت نرسد..." و درست یکی دو هفتهی پیش سنگنبشتهای از دوران هخامنشی پیدا شد تا گواهی دیگر از زرتشت باشد✨ *** این کتاب مال 12 سال پیشه. قلم کتابهای نخست آرمان آرین رو دوست ندارم و از حرص و عطشی که برای تاریخ و داستانهای ایرانشهر میخونم. مطمئنم فکر نگارش این داستان با نیت خوبی جرقه خورده. ولی ایراد بزرگ این داستان اینه که نه به نیت به تصویر کشیدن زرتشت اونجور که بود، بلکه انگار در تقابل با پیامبران ابراهیمی نوشته شده. زرتشت فیلسوف و اندیشمند و موبد کافی نیست. باید اون رو یک کودک استثنایی ببینیم و آینهای از روایتهای قابل قبول این سامانه برای پیامبر بودن یک فرد. که دنبالهروی روش فکری ایرانیانیه که پس از فتح ایران و برای مقابله با آیین بیگانه المانهای معجزه رو به داستان زرتشت افزودن تا ثابت کنن ما چیزی کم ندلشتیم. چون "خرد" کافی نیست و به نیروهای خارقالعاده نیازه تا "کول" بودن یک شخصیت رو ببینیم. بماند که پیرنگ داستان، ریشههای مزدیسنی رو به کلی زیر سوال میبره...