Zeinab > Recent Status Updates

می‌خواهم شخصی با کارکرد آزادنه باشم.
گمان نمی‌کنم این غرور باشد:
این احترام به خود است.

مواقع خارق‌العاده همیشه تابش‌هایی دارند که گاه باعث کوری ما می‌شوند و گاه روشنمان می‌کنند.

کتاب جذابیه‌ها،
ولی یه وقتایی دیگه زیااااادی توصیف میکنه،
من دوس دارم همه‌ش در مورد ژان والژان و کوزت و … بخونم!🫤

هیئت اجتماع با رفتاری مقاومت‌ناپذیر، دو طبقه از مردم را خارج از خود نگاه می‌دارد، کسانی را که به وی حمله‌ور می‌شوند و کسانی را که از وی نگهبانی می‌کنند.

بعضی طبایع تا از یک طرف دشمنی نورزند،
نمی‌توانند از طرف دیگر دوست بدارند.

اسرار وجدان را هیچ‌کس نشناخته است
جز قبر که جان‌ها عریان وارد آن می‌شوند.

گمان نمی‌کردم که این کار، چنین وحشیانه باشد.
خطای بزرگی‌ است که شخص چنان در قوانین الهی غوطه‌ور افتد که متوجه قوانین بشری نشود.
مرگ جز به خداوند متعلق نیست.
آدمیان به چه حقی در این امر مجهول دخالت می‌کنند؟

به روشی که انسان سرنوشت خود و همه‌ی رنج‌هایش را پذیرا می‌شود و به شیوه‌ای که صلیب خود را به دوش می‌کشد، فرصتی به دست می‌آورد که حتی در دشوارترین شرایط، معنایی ژرف به زندگی خود ببخشد.
چنین زندگی‌ای همواره ارزشی قهرمانانه دارد.

اگر در وضعیتی که رنج در آن وجود ندارد
دلتنگی و بی‌حوصلگی نیز نباشد،
آنگاه سعادت این جهان به طور عمده حاصل شده‌است،
زیرا باقی همه وهم است.

من دیوانه‌ام.
یعنی گاهی که به سرم می‌زند؛
کارهای واقعا بی‌منطقی می‌کنم.
واقعا بی‌منطق.
فقط به این خاطر که از دلش تصویرهای قشنگی درمی‌آیدُ من می‌میرم برای دیدنِ این‌طور تصویرها.
و البته بیش‌ترِ وقت‌ها هم پشیمان می‌شوم

چرا اینقدر ترسناک است که پرنده‌ای را متقاعد کنی آزاد است؟

جذابه،
بسیار هم آشنا…

این نسل جدید بود که دشمن حکومت شد.
خیلی ساده،
آن‌ها حاضر نبودند بپذیرند استانداردهای زندگی‌شان،
به اسم ایدئولوژی که به آن اعتقادی نداشتند،
روز به روز پایین‌ و پایین‌تر برود.

در این گوشه‌ی دنیا آدم را همین‌جور بار می‌آورند،
جوری که خیال کنی تغییر غیرممکن است.
جوری بارَت می‌آورند که از تغییر بترسی،
که وقتی عاقبت اولین نشانه‌های تغییر آشکار شد،
به آن‌ها بدگمان باشی،
از آن‌ها بترسی…

تکامل، شرایط را برای شکل‌گیری و رشد خویشتن‌داری در اجدادمان تسهیل کرد تا بتوانند به مجموعه‌ی متنوعی از هدف‌های اجتماعی‌شان دست‌یابند.
پ.ن: واقعا خویشتن‌داری ویژگی مهمی برای رسیدن به اهداف اجتماعی و … است!

کانون خانوادگی یعنی پدرکشتگی مدام با همدیگر،
ولی هیچ‌کس گله‌ای ندارد،
چون لااقل از زندگی در هتل ارزان‌تر تمام می‌شود.
‫

☕️
وقتی که پای قضاوت درباره‌ی احساسات آدم‌های دیگر در بین است،
شاید همیشه اشتباه از ماست.
شاید هم ته دلشان واقعا غصه‌دار بودند.
به روش دوران خودشان غصه‌دار بودند.

آخر پیر شدن در جایی که تفریحی در کار نباشد،
اصلا لطفی ندارد…
جایی که آدم مجبور است خودش را توی آیینه‌ای تماشا کند
که خود آن روز به روز در حال زنگ زدن و پوسیدن و زشت شدن است…

چقد داستان‌های روسی پر از خیانت خانم‌های متاهله!

برای اینکه به سر آدم کودن عقل برگردد،
باید که اتفاقات زیادی پیش آمده باشد،
اتفاقاتی کاملا بی‌رحمانه!

زندان نیز چون بسیاری دیگر از مخلوقات بشر،
درست برخلاف هدف خلقتش عمل می‌کند
و شکارچیانِ بیرون، شکارچیانِ درون هم هستند
و آنان که در زندان بزرگ، قربانی‌اند
در زندان کوچک هم قربانی می‌شوند.

واقعا دوس دارم ببینم قراره به چی برسه!!!😑

تا اینجاش که از نوع نگارشش خوشم نیومده…
ببینیم در ادامه چی پیش میاد!

آنچه بیرون از توست منعکس‌کننده‌ی چیزهای درون توست
و آنچه درون توست منعکس‌کننده‌ی چیزهای بیرونی است.
بنابراین وقتی به هزارتوی بیرون از خودت قدم می‌گذاری،
همزمان به هزارتوی درون نیز قدم گذاشته‌ای.
کاری بی‌تردید خطرناک.

شاید بیشتر آدم‌های دنیا سعی ندارند آزاد باشند.
فقط فکر می‌کنند هستند.
بیشتر آدم‌ها، اگر واقعا آزاد گذاشته می‌شدند،
بدجوری توی دردسر می‌افتادند.
بهتر است این را به یاد داشته باشی.
آدم‌ها در واقع ترجیح می‌دهند آزاد گذاشته نشوند.

تو چه برای زندگی به جایی آمده باشی
و چه برای مردن،
کارهایی که هرروز می‌کنی خیلی به هم شباهت دارد.

من به شدت خشمگین می‌شوم،
و بعد انگار فیوز می‌سوزانم.
انگار کسی کلیدی را در سرم فشار می‌دهد
و بدنم کارهایش را بدون دخالت ذهنم انجام می‌دهد.
مثل این است که من اینجا هستم،
اما به شکلی این من نیستم.

ذهن دیگران محل فلاکتباری برای یافتن نیکبختی حقیقی است.

شکوه از دشمنان بیهوده‌ است،
زیرا کسانی که همه‌ی هستی تو در نظرشان چون سرزنشی پنهان است،
هرگز با تو دوستی نخواهند داشت.
«گوته»

تاثیر بسیار خوبی که زندگی منزوی بر آرامش روان ما دارد
به طور عمده از این ناشی می‌شود که
زندگی ما را از معرض دید دیگران در امان نگاه می‌دارد
و در نتیجه از ملاحظه‌ای که در مورد عقیده‌ی دیگران داریم
رها می‌شویم .