داستان كوتاه discussion
نوشته هاي ديگران
>
شبهای روشن
date
newest »


..."
محمدصالح عزیز، ممنون
این فیلم سراسر نوشته
و پُر از حَرفه
و این هم یکی از بامعناترین بخشهای اون
چندروز پیش با یکی از دوستان درمورد چهره های زمین صحبتی بود.
به اینجا رسیدیم که هر آدمی هم مثل بستر مادریش؛ زمین، چهره های گونه گونی داره، از زوایای مختلف متفاوت
بعضی ها از دور زیباترن و بعضی ها از درون
...
از آدمای بزرگ مجسمه ساختیم و دورشون و نرده کشیدیم. اگه کسی حرف این مجسمه ها رو باور کنه باید بین خودش و مردم نرده بکشه. من این حرفا رو باور کردم؛ اصلا باور کردنی هست؟ "توانا بود هر که دانا بود" واقعا؟
من با اینا غریبه ام؛ با مجسمه آدما، با آدمای مجسمه.
اینجا نمیشه به کسی نزدیک شد. آدما از دور دوست داشتنی ترند.شاید می ترسم شاید خیالاتیم و می ترسم با پیدا کردن دوست مجبورشم از خیالبافی دست بردارم. اما اگه دو نفر به قیمت دوستی مجبورشن تا آخر عمر به هم دروغ بگن بهتره تنهایی بشینن و به چیزایی فکر کنن که دوست دارن.
روزا پیاده روی فایده نداره. صدا و نور وشلوغی مزاحم خیالبافی آدمه باید صبر کرد تا شب بشه.
...
_متن آغازین فیلم شبهای روشن
ساخته ی فرزاد مؤتمن
نويسنده: سعيد عقيقي (بر اساس رمان شبهاي روشن اثر تئودور داستايوفسكي)