Great Persia discussion
ادبی
>
Shere barane mahmood
date
newest »


اما از لحاظ محتوا با نسخه شما کاملا متفاوت است:
باز باران بي ترانه
گريه هايم عاشقانه
مي خورد بر سقف قلبم
ياد ايام تو داشتن
مي زند سيلي به صورت
باورت شايد نباشد
مرده است قلبم ز دستت
فكر آنكه با تو بودم
با تو بودم شاد بودم
توي دشت آن نگاهت
گم شدن در خاطراتت
اندکی قدّ و يه هاله
سر خوش از وضع زمانه
نفت شصت و نه دلاری
سال 60 مليارد دلاری
با سفرهای فراوان
ساخته از خود فسانه
می برد پول از خزانه
می دهد دائم حواله
می خورد از مال مردم
می پَرد بر دوش مردم
می دهد دائم شعارِ
مهرورزی ، عدل خواهی!
خلق ثروت ، محو نکبت !
دين پناهی ، سادگی ، بی قيد و بندی!
چون به جدّ ، می نگری ، امّا تمامی :
تندخويی ، جنگ خواهی!
پخش فقر و بی نوايی !
لودگی ، مردم فريبی ، بی خيالی!
هسته ای اين طبل خالی!
نامه هايی کودکانه ، سر گشاده ، احمقانه
مملو از پند و عتاب و ادّعا ، پر از کنايه
می نويسد او برای حاکمان اين زمانه !
از هولوکاست وحماس و نقشه بی صهيونيستِ گوشة خاور ميانه
حرف های قلدرانه ، احمقانه ، خود سرانه
پر هزينه ، پر ضرر ، بی فايده ، بَس ناشيانه
باورش گشته که هست او :
يک پديده ! معجزه در اين هزاره !
يک دو سه مزدورِ پرگو
در کنارش نيز، هر دم
می روند اين سو و آن سو
می کنند از او ستايش ، همچو ناجیّ ِ زمانه
ليک امّا
اندرون مملکت آنچه نمايان
سايه شوم فساد و نکبت و فقر و فغانِ بينوايان
می شنيدم اندر اين دوران پر رنجی که دانی
رازهای تلخی از آينده اين خاکِ پاکِ باستانی
بشنو از من ، کودکِ من
از زبان مامِ ميهن :
مرز و بوم پاک ايران
پرگهر مهد دليران
خطة يکتاپرستان
سرزمين مهر و ايمان
يک رئيس جمهور نادان
کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران !
باز محمود با کنايه
اندکی قدّ و يه هاله
سر خوش از وضع زمانه
نفت شصت و نه دلاری
سال 60 مليارد دلاری
با سفرهای فراوان
ساخته از خود فسانه
می برد پول از خزانه
می دهد دائم حواله
می خورد از مال مردم
می پَرد بر دوش مردم
می دهد دائم شعارِ
مهرورزی ، عدل خواهی!
خلق ثروت ، محو نکبت !
دين پناهی ، سادگی ، بی قيد و بندی!
چون به جدّ ، می نگری ، امّا تمامی :
تندخويی ، جنگ خواهی!
پخش فقر و بی نوايی !
لودگی ، مردم فريبی ، بی خيالی!
هسته ای اين طبل خالی!
نامه هايی کودکانه ، سر گشاده ، احمقانه
مملو از پند و عتاب و ادّعا ، پر از کنايه
می نويسد او برای حاکمان اين زمانه !
از هولوکاست وحماس و نقشه بی صهيونيستِ گوشة خاور ميانه
حرف های قلدرانه ، احمقانه ، خود سرانه
پر هزينه ، پر ضرر ، بی فايده ، بَس ناشيانه
باورش گشته که هست او :
يک پديده ! معجزه در اين هزاره !
يک دو سه مزدورِ پرگو
در کنارش نيز، هر دم
می روند اين سو و آن سو
می کنند از او ستايش ، همچو ناجیّ ِ زمانه
ليک امّا
اندرون مملکت آنچه نمايان
سايه شوم فساد و نکبت و فقر و فغانِ بينوايان
می شنيدم اندر اين دوران پر رنجی که دانی
رازهای تلخی از آينده اين خاکِ پاکِ باستانی
بشنو از من ، کودکِ من
از زبان مامِ ميهن :
مرز و بوم پاک ايران
پرگهر مهد دليران
خطة يکتاپرستان
سرزمين مهر و ايمان
يک رئيس جمهور نادان
کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران !