داستان كوتاه discussion
نوشته هاي كوتاه
>
خوش به حال زن ها كه هيچ وقت سبيل ندارند !!!
date
newest »


چيزي كه هرگز نشنيده بودم
و شما همين ايده نو را چنان شيرين نوشته ايد كه من انگشتم را بين لب و بيني ام گذاشتم تا جاي انگشت فرشته را حس كنم
ونقاشي هاي هنر رومي با آن فرشتگان مرمر جلوي چشمم آمد
كه در دست چپ يك گل ادريسي دارد كه به معني پاسداري و امنتيت است...
م ت ش ك ر م

این علامترو از اقای محمدحسین بگیرن نصف احساساتش میمونه رو زمین نمیدونه چه جوری بگه
اینو میگم
lol

HI
why chi chi?
:)
at you??!!
بيخياااال
:)
شما خودشيفتگي كاذب داري منو سننه(صننه)(ثننه)؛
:)
جان من اين نوشته خيلي قشنگه،پس آتش بسسس

اما تعجبم از اينه كه بعضي داستان ها 1 ساعت بعد از انتشار ان تا نظر و نقد حرفه اي دارن اما بعضي كم و كاست اونم به علاوه شده با بحث هاي بي جايي كه جاش اينجا نيست.
اما در كل از صميم قلب از همه دوستان سپاسگذارم و انتظار ندارم 2-3 روز بعد از عضويتم با استقبال بزرگي روبرو بشم.
در آينده از من بيشتر خواهيد شنيد.
سلام آقا مهدي
نوشته خوبي بود بر گرفته از اخلاق و كردار خدايگان در يونان باستان كه به مسائل فيمينيستي پيوند خورده بود.
نگاه جالب و تازه اي بود لا اقل در نوشته هاي فارسي.
منتظر كارهاي بعديتون كه بيشتر ازتان خواهيم شنيد هستيم.
نوشته خوبي بود بر گرفته از اخلاق و كردار خدايگان در يونان باستان كه به مسائل فيمينيستي پيوند خورده بود.
نگاه جالب و تازه اي بود لا اقل در نوشته هاي فارسي.
منتظر كارهاي بعديتون كه بيشتر ازتان خواهيم شنيد هستيم.


منتظر کارهای بعدیتون هستم.
پی نوشت:
یه سری حرف دیگه هم داشتم؛ از اون حرفایی که به قول حمیدجان برای تنوعه! اما چون خود شما خواستید از گفتنش صرفنظر می کنم.

هر مردی آدم است
و هر زنی حوا
مساوی هم
متفاوت از هم
مکمل هم
هر یک از ما مرد اول و زن اول است
همه بی مانند
هر چند که اگر اشتباه نکنم، زن ها بیشتر به حوا بودن خود ادامه داده اند
تا مردها به آدم بودنشان
ژوزه
آقا مهدي
بهتره يه فكري به خارش تنتون بكنيد
ما بعدا هم مي تونيم نوشته هايي را كه قراره بشنويم
هنوز فرصت داريم ..
آخيش ..من نشستم همينجا
تا شما برگردين...
بهتره يه فكري به خارش تنتون بكنيد
ما بعدا هم مي تونيم نوشته هايي را كه قراره بشنويم
هنوز فرصت داريم ..
آخيش ..من نشستم همينجا
تا شما برگردين...

بحثای بیمورد و بیربط به موضوع پیش امد
عمو شلبی خیلی قشنگ گفته:ا
حق ورودم 2دلار شد
بیست دلار سیب زمینی برشته و همبرگرم
صدوده دلار هم صورتحساب بیمارستان
اما عاقبت
جایزه را بردم
که پنج دلار بود!ا
:)
همتون موفق باشین
بچه تر كه بودم ، فكر مي كردم حفره بالاي لب ، جاي دست فرشته ايست كه مرا به سكوت در اين جهان فرا مي خواند ، به سكوتي مرگ آور و دم نزدن از عشق...
بچه تر كه بودم، مرگ را حاصل سكوت عشق مي دانستم و جاودانگي را در عشق ... بچه كه بودم عاشق بودم...
بزرگتر كه شدم ، خواندم: آن را كه خبر شد خبري باز نيامد.
چه خوب است همين الان دستت را جاي دست فرشته گذاري و خاطراتت را بازآفريني كني.
مرد ها چه زود فرشته خود را فراموش مي كنند، حيف كه مرد ها قدر فرشته خود را نمي دانند و حيف كه مرد ها ، جاي انگشت فرشته را مزرعه غرورشان مي كنند و خوش به حال زن ها كه هيچ وقت سبيل ندارند!!!
... و اين است سر برتري زنان در آيين خداي فرشتگان.