دوباره همان فریاد شادی و هیاهو بر خاست و لیوانها تا ته خالی شدند.امااز چشم حیواناتی که از پشت پنجره به این منظره خیره شده بودند چیز جدیدی در شرف وقوع بود.آیا در قیافه خوکها تغییری پیدا شده بود؟چشمان کم فروغ کلوور از روی چهره ی این خوک بر روی چهره ی آن خوک می افتد.بعضی از آنها پنج غبغب داشتند بعضی چهارتا و بعضی سه تا.اما چه چیزی بر روی چهره ی آنها درحال تغییر و ذوب شدن بود؟..... اکنون دیگر این سوال که چهره خوکها چه تغییری پیدا کرده است بیهوده بود.حیوانات از پشت پنجره بارها و بارها به چهره ی خوک ها و انسان ها خیره شدند اما دیگر نتوانستند آنها را از یکدیگر تمییز دهند.
اکنون دیگر این سوال که چهره خوکها چه تغییری پیدا کرده است بیهوده بود.حیوانات از پشت پنجره بارها و بارها به چهره ی خوک ها و انسان ها خیره شدند اما دیگر نتوانستند آنها را از یکدیگر تمییز دهند.