داستان كوتاه discussion
داستان كوتاه
>
توهم يك نور/محمد حسين خوش بيان
date
newest »


وگرنه صرفا میشود بازی با موضوع و در بهترین حالت نتیجهیی سرگرم کننده در پی دارد.
سانتیمانتالیزم یکی دیگر از آفتهای متنهایی است که به جای سرک کشیدن در درون انسان و جامعه صرفا با ذهنگرایی و تمثیلهای بیمثال قصد ایجاد تصویری دلخشکنک و غیر واقعی از زندهگی دارند.
البته مورد دوم ارتباط مستقیم با متن محمدحسین عزیز نداشت اما خطر غلطیدن در آن وادی بیخ گوش اش است.


درسته
ماهی سیاه کوچولو. خیلی خیلی شبیه اون بود. ولی اون بیشتر و البته خیلی خیلی بیشتر پرداخت شده بود و مقتضای زمان هم بود. ماهی ای که بخواد خلاف جریان آب، خلاف دستور بقیه حرکت کنه خوب یه سری مفاهیم رو القا می کرد که اون موقع ها این کتاب به نظرم توقیف هم شده. و تو داستان شما باید تصمیم بگیری که چه موضوعی رو می خوای مطرح کنی، یعنی دغدغه داستان چیه. این که آخر سر معلوم بشه یارو حباب بوده و یا اینکه موجودی هست که می خواد به سمت نور حرکت کنه.
یه چیز جالب، دیروز زیاد به این داستان فکر کردم و شب یه خوابی دیدم. خواب ماهی ای که می دونه اگر برسه به سطح آب چه بلایی سرش میاد و میره بالا و میرسه به سطح آب. تو خوابم می دیدم که اون ماهی پیش خودش فکر می کرد الان می میرم . من تو سطح آب زنده نمی مونم و آخرش هم مثل مال شما مرد. جالب بود به خاطر اینکه موضوع رو از نظر یه کسی که ماجرا رو می دونست بهم نشون داد. اینهم نوع دیگه ای هست که جالبه. یعنی یک زاویه ی دیگه. حداقل متفاوت با ماهی سیاه کوچولو که اون هم مثل مال شما سرگردان بود که چه اتفاقی قراره بیفته. ولی تو این زاویه دید کسی می دونه چه اتفاقی قراره بیفته و بازم میره بالا.
ویرایش شده اش رو حتما دوباره بزارید.
سلام
سوژه ی خیلی خیلی زیبایی داشت
ولی اوایلش کش اومده بود. اون هم زیاد
باید طوری ویرایش کنید که حوصله ی خواننده کم تر سر بره. در واقع خواننده تاب نمیاره تا آخر بخونه
و باید کوتاه بشه حسابی. خیلی زیاد. بارها بخونید و کوتاه کنیدش.