Rumi دوستداران شمس ,مولوی discussion
چرا خلاق نيستيم چرا متفاوت فكر نميكنيم???????
date
newest »

Part 2/2
چرا خلاق نيستيم چرا متفاوت فكر نميكنيم
اعضاي گروه كه تمام ميشد صحنه را ترك ميكردند و در پايان هايدن، رهبر گروه شمع را خاموش كرده و صحنه را ترك كرد. دوك پيام را گرفت و به آنها مرخصي داد. پابلو پيكاسو، نقاش مشهور اسپانيايي روزي ضمن بيرون رفتن از خانه دوچرخهء كهنهاي پيدا كرد. قدري به آن نگاه كرد سپس صندلي و ميلههاي دستگيرهاش را بيرون كشيد و از تركيب آنها كلهء گاو وحشي را خلق كرد.
هر كدام از نمونههاي ذكر شده نمايانگر قدرت ذهني خلاق در تغيير و دگرگوني چيزي روي چيز ديگر هستند، آن هم به وسيلهء تغيير چشمانداز و پرسپكتيو و بازي با دانش خودمان، ما ميتوانيم، پديدهء عادي را تبديل به پديدهاي خارقالعاده و غيرعادي كنيم و به همين روش، دستگاه آبگيري انگور امروزه به نشر اطلاعات ميپردازد، نخ به نانو ثانيه بدل شده، نارضايتي شغلي به ايجاد سمفوني جديد ختم شده و صندلي دوچرخه تبديل به اثر هنري گاو وحشي پيكاسو شده است.
«آلبرت سزان گورگي» فيزيكدان برندهء جايزهء نوبل اشارهء جالبي به اين امر ميكند، وقتي ميگويد: «كشف، شامل نگاه كردن به همان چيزهايي است كه همه نگاه ميكنند اما با شيوهء تفكر متفاوت.»
چرا ما غالبا به طور متفاوت فكر نميكنيم؟ چندين دليل اصلي وجود دارد. اولين دليل اين است كه ما براي بيشتر كارهايي كه انجام ميدهيم نيازي به خلاق بودن نداريم مثلا هنگام رانندگي در بزرگراه يا سوار آسانسور شدن يا در صف بقالي ايستادن و ... نيازي به خلاق بودن نداريم. ما بنده و مخلوق عادت هستيم هرچيزي از انجام تنظيم گزارش كار گرفته تا گره زدن بند كفش و گفتوگو بر سر پول با مشاور حقوقي و ... براي بيشتر فعاليتهاي ما اين روتينها ضرورياند و بدون آن زندگي ما در بينظمي و آشفتگي خواهد بود و ما به سرانجام كارهايمان نميرسيديم. به بيان ديگر، اگر امروز صبح بيدار ميشديد و شروع به تفكر دربارهء برس زبر مسواكتان و يا به پرسش معناي توستر نانتان فكر ميكرديد شايد اصلاً آنها را به كار نميبرديد. برقراري روش تفكر معمولي (روتين) ما را قادر ميسازد تا كارهاي مورد نيازمان را بدون تفكر بر آنها، انجام دهيم.دليل ديگر اينكه ما خلاق نيستيم اين نيست كه به ما ياد ندادهاند كه اين طور فكر كنيم. بيشتر نظام آموزشي ما براساس يك بازي ساختگي از اينكه «حدس بزن معلم مشغول چه فكري است» بنا شده به بيشتر ما ياد دادهاند كه بهترين ايدهها در كلهء شخص ديگر است. چند نفر از معلمان شما از شما پرسيدهاند كه «چه ايدهء بكر و دست اولي خودت داري؟»
به هر حال اوقاتي وجود دارند كه شما نيازمند خلاق بودن هستيد و روشهاي جديدي براي انجام اهدافتان خلق ميكنيد. هنگامي كه اين امر اتفاق ميافتد. شايد نظام اعتقادي خودتان از اينكه اينگونه رفتار كنيد، جلوگيري كند.
اينجاست كه به سومين دليل چگونگي اين امر كه چرا ما «طوري متفاوت فكر نميكنيم» ميرسيم. بيشتر ما نگرش معيني از اينكه شيوهء تفكرمان را روي حالت «روشي كه چيزها هستند» قفل كرده و در حالت تفكر «همانندي» حفظ ميكنيم.
اين نگرشها براي انجام اغلب كارها، ضروري است اما هنگامي كه سعي ميكنيم خلاق باشيم، آنها ميتوانند متناسب با اين تغيير هماهنگ شوند.
From : سرکار خانم ناهيد پاشايي راد
www.sarmayeh.net
چرا خلاق نيستيم چرا متفاوت فكر نميكنيم
اعضاي گروه كه تمام ميشد صحنه را ترك ميكردند و در پايان هايدن، رهبر گروه شمع را خاموش كرده و صحنه را ترك كرد. دوك پيام را گرفت و به آنها مرخصي داد. پابلو پيكاسو، نقاش مشهور اسپانيايي روزي ضمن بيرون رفتن از خانه دوچرخهء كهنهاي پيدا كرد. قدري به آن نگاه كرد سپس صندلي و ميلههاي دستگيرهاش را بيرون كشيد و از تركيب آنها كلهء گاو وحشي را خلق كرد.
هر كدام از نمونههاي ذكر شده نمايانگر قدرت ذهني خلاق در تغيير و دگرگوني چيزي روي چيز ديگر هستند، آن هم به وسيلهء تغيير چشمانداز و پرسپكتيو و بازي با دانش خودمان، ما ميتوانيم، پديدهء عادي را تبديل به پديدهاي خارقالعاده و غيرعادي كنيم و به همين روش، دستگاه آبگيري انگور امروزه به نشر اطلاعات ميپردازد، نخ به نانو ثانيه بدل شده، نارضايتي شغلي به ايجاد سمفوني جديد ختم شده و صندلي دوچرخه تبديل به اثر هنري گاو وحشي پيكاسو شده است.
«آلبرت سزان گورگي» فيزيكدان برندهء جايزهء نوبل اشارهء جالبي به اين امر ميكند، وقتي ميگويد: «كشف، شامل نگاه كردن به همان چيزهايي است كه همه نگاه ميكنند اما با شيوهء تفكر متفاوت.»
چرا ما غالبا به طور متفاوت فكر نميكنيم؟ چندين دليل اصلي وجود دارد. اولين دليل اين است كه ما براي بيشتر كارهايي كه انجام ميدهيم نيازي به خلاق بودن نداريم مثلا هنگام رانندگي در بزرگراه يا سوار آسانسور شدن يا در صف بقالي ايستادن و ... نيازي به خلاق بودن نداريم. ما بنده و مخلوق عادت هستيم هرچيزي از انجام تنظيم گزارش كار گرفته تا گره زدن بند كفش و گفتوگو بر سر پول با مشاور حقوقي و ... براي بيشتر فعاليتهاي ما اين روتينها ضرورياند و بدون آن زندگي ما در بينظمي و آشفتگي خواهد بود و ما به سرانجام كارهايمان نميرسيديم. به بيان ديگر، اگر امروز صبح بيدار ميشديد و شروع به تفكر دربارهء برس زبر مسواكتان و يا به پرسش معناي توستر نانتان فكر ميكرديد شايد اصلاً آنها را به كار نميبرديد. برقراري روش تفكر معمولي (روتين) ما را قادر ميسازد تا كارهاي مورد نيازمان را بدون تفكر بر آنها، انجام دهيم.دليل ديگر اينكه ما خلاق نيستيم اين نيست كه به ما ياد ندادهاند كه اين طور فكر كنيم. بيشتر نظام آموزشي ما براساس يك بازي ساختگي از اينكه «حدس بزن معلم مشغول چه فكري است» بنا شده به بيشتر ما ياد دادهاند كه بهترين ايدهها در كلهء شخص ديگر است. چند نفر از معلمان شما از شما پرسيدهاند كه «چه ايدهء بكر و دست اولي خودت داري؟»
به هر حال اوقاتي وجود دارند كه شما نيازمند خلاق بودن هستيد و روشهاي جديدي براي انجام اهدافتان خلق ميكنيد. هنگامي كه اين امر اتفاق ميافتد. شايد نظام اعتقادي خودتان از اينكه اينگونه رفتار كنيد، جلوگيري كند.
اينجاست كه به سومين دليل چگونگي اين امر كه چرا ما «طوري متفاوت فكر نميكنيم» ميرسيم. بيشتر ما نگرش معيني از اينكه شيوهء تفكرمان را روي حالت «روشي كه چيزها هستند» قفل كرده و در حالت تفكر «همانندي» حفظ ميكنيم.
اين نگرشها براي انجام اغلب كارها، ضروري است اما هنگامي كه سعي ميكنيم خلاق باشيم، آنها ميتوانند متناسب با اين تغيير هماهنگ شوند.
From : سرکار خانم ناهيد پاشايي راد
www.sarmayeh.net
چون دلت با من نباشد همنشيني سود نيست
گرچه با من مي نشيني چون چنيني سود نيست
..........................
چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در ميان جو درآيي آب بيني سود نيست
..........................
چونك در تن جان نباشد صورتش را ذوق نيست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سيني سود نيست
..........................
گر زمين از مشك و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمي را راه بيني سود نيست
..........................
تا ز آتش مي گريزي ترش و خامي چون خمير
گر هزاران يار و دلبر مي گزيني سود نيست
..........................
مولوی
گرچه با من مي نشيني چون چنيني سود نيست
..........................
چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در ميان جو درآيي آب بيني سود نيست
..........................
چونك در تن جان نباشد صورتش را ذوق نيست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سيني سود نيست
..........................
گر زمين از مشك و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمي را راه بيني سود نيست
..........................
تا ز آتش مي گريزي ترش و خامي چون خمير
گر هزاران يار و دلبر مي گزيني سود نيست
..........................
مولوی
«با تغيير چشمانداز ذهني و بازي با دانش خود قادر هستيم چيزهاي عادي را به پديدهاي خارقالعاده و چيزهاي غيرعادي را پيشپا افتاده و معمولي جلوه دهيم.»
در اين مقاله از افراد خلاق بسياري از قبيل پيكاسو، هايدن و... ياد شده كه بهتر است اشارهاي هم به رودكي شاعر تواناي خودمان كنم كه با نبوغ خود، دلتنگيهاي لشگريان ديار خود را در شعر «بوي جوي موليان» به امير نصر ساساني يادآور و منجر به بازگشت آنان به سرزمين خود شد. طنين آواي اين اثر طي قرنها در دل و ذهن هر ايراني موج ميزند.
تفكر خلاق چيست
كارل الي1 در پاسخ به اين سوال كه چه چيز باعث ميشود كه انسان خلاق اينگونه رفتار كند، ميگويد:«فرد خلاق ميخواهد دربارهء همه چيز بداند: انواع مسايل از قبيل تاريخ كهن، رياضيات قرن 19، تكنيكهاي توليد، گلآرايي و حتي خريد و فروش زيرا او هرگز نميداند كه چه هنگام ممكن است اين ايدهها كنار هم قرار گرفته و تشكيل ايدهء تازهاي دهند. اين اتفاق شايد چندين دقيقه بعد يا حتي چند سال بعد رخ دهد، اما فرد خلاق عهد كرده است كه بالاخره چنين اتفاقي رخ خواهد داد.»
دانش سرچشمهء ايدههاست، اما دانش به تنهايي انسان را خلاق نميكند. همهءما انسانهايي را ميشناسيم كه داراي دانش زيادي هستند اما هيچگونه خلاقيتي از آنان بروز پيدا نكرده و دانش اينگونه افراد فقط در ذهن خودشان است. زيرا آنان دربارهء آنچه ميدانند در هيچ راه جديدي به تفكر نپرداختهاند. كليد حقيقي خلاق بودن در اين است كه با دانش خود چه ميكنيد.
تفكر خلاق نيازمند نگرشي است كه به شما اجازه ميدهد به جستوجوي ايدههاي نو رفته و از دانش و تجربهء خود در راههاي مختلف استفاده كنيد. با چنين ديدگاهي شما روشهاي متفاوتي را امتحان ميكنيد، ابتدا يك روش، سپس ديگري و اغلب راه به جايي نميبريد. چرا كه شما ايدههاي غيرعملي، ابلهانه و سودايي را سنگ بناي ايدههاي جديد راهبردي ميكنيد، گاه قوانين را شكسته و به كشف ايدههاي نو در جاهاي غيرمتعارف ميپردازيد. خلاصه اينكه با پذيرش نگرش خلاق دريچهء احتمالات و تغييرات را به روي خود ميگشاييد.
نمونه بارز اينگونه افراد خلاق يوهان گوتنبرگ است آنچه كه او انجام داد تركيب دو ايدهء غيرمرتبط پيشين به يكديگرست. به اين معني كه دستگاه آبگيري انگور و دستگاه ضرب سكه را در هم آميخت، هدف دستگاه ضرب سكه حك كردن تصوير روي قطعهء كوچك سكهء طلا بود و كاركرد دستگاه آبگيري انگور، نيرو وارد كردن بر انگورها جهت آبگيري و پرس آن است. احتمالا روزي گوتنبرگ از خود پرسيده كه «چه ميشد اگر سكهء ضرب شده را زير فشار دستگاه آبگيري انگور گذاشته به طوري كه تصوير سكه روي صفحهء كاغذي باقي بماند؟ نتيجهء اين تركيب، اختراع او يعني دستگاه چاپ و تايپ قابل حمل بود.»
نمونهء ديگر دريادار گريس هوپر است كه جهت توضيح معناي نانو ثانيه به كاربران غيرفني كامپيوتر با تعجب از خود ميپرسيد: «چگونه مفهوم نانوثانيه را به اختصار به آنان تفهيم كنم؟ چرا نبايد اين مساله را به عنوان يك مسالهء فضايي طرح كنم تا مسالهء مربوط به زمان؟ بنابراين او توضيح داد: «فقط ميخواهم از مسافتي كه نور در يك بيليون ثانيه طي ميكند استفاده كنم.» سپس تكه نخي به طول 30 سانتيمتر را 88/11 اينچ) بيرون كشيده و به مخاطبانش گفت: «اين يك نانو ثانيه است.»
هايدن موسيقيدان آلماني از ديگر افراد خلاق است كه در سال 1792 گروه نوازندگان اركستر او از دست دوك (رهبري با نفوذ در تاريخ اروپا) منطقهء خود خسته شده بودند كه به آنها قول مساعد رفتن به تعطيلات را داده بود، اما به طور مداوم اين قول را به تاخير ميانداخت.گروه نوازنده از هايدن تقاضا كردند كه با دوك دربارهء رفتن به مرخصي صحبت كند.
هايدن مدتي فكر كرد و تصميم گرفت كه به زبان موسيقي اين صحبت انجام گيرد. سرانجام او سمفوني وداع (Farewell) را نوشت. اجرا با اركستر كامل شروع شد اما همانطور كه سمفوني ادامه داشت لحظه به لحظه نياز به هر ساز موسيقي كمتر و كمتر ميشد و كار تكتك
part 1/2