انجمن شعر discussion
كارگاه شعر
>
شاید فردایی دیگر نباشد
date
newest »


در مورد اندیشه ی این شعر هم باید بگم که واقعاً اندیشه ی جالبی هست، ولی به نظر من حق مطلب ادا نشده و تو از میانه ی شعر از اندیشه ای به اندیشه ی دیگری گذر کردی و در ادامه ی شعر از موضوع حدیث نفس به حدیث غیر رفتی

این شعر به نوعی بسط این بیت از حافظ است:
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت


یاسمینای گرامی
سپاس بی پایان از لطف بی اندازه ات

پشت شعر ایده بود و این خوبه
در مورد دوستت فقط میتونم بگم خدایش بیامرزاد"
امین گرامی سپاس بی پایان از طلف و نظرت

من تازه به گروه پیوستم و شعر شما اولین شعری بود که خوندم
زیبا بود و شاد باشید
منتظر شعرهای خوبتون هستم
دریا

فشانند خاکسترم در باد خوارزم
نسیمی پیغامبر با قاصدک ها
پر از «گرد یادرفتن» جاودانه
لبانت را از مهربانی
تو را من برادر خواندمت، در یاد باشد
تو من را نیز برادر خوان
برادر جان! برادر جان!
فکر می کنم اگه هجاهاش رو بشماری با بقیه ی شعر یکی نباشه، چون وزن اش که به نظر یکی نیست. شعر، شعر ِ قشنگی بود، ولی همون توضیحاتی که قبلاً دادم فکر می کنم کفایت می کنه دوست ِ من؛ چون هم از خوبی هاش گفتیم، هم نظر خودمون رو افاضه کردیم! :دی
;)

من تازه به گروه پیوستم و شعر شما اولین شعری بود که خوندم
زیبا بود و شاد باشید
منتظر شعرهای خوبتون هستم
دریا"
دریا گرامی، نخست امیدوارم خوش آمد گویی من را بپذیری و دوم موجب افتخار من است که نخستین شعری که برای خواندن در گروه انتخاب کردی، این شعر بود. با سپاس و پیروز باشی

فشانند خاکسترم در باد خوارزم
نسیمی پیغامبر با قاصدک ها
پر از «گرد یادرفتن» جاودانه
لبانت را از مهربانی
تو را من برادر خواندمت، در یاد باشد
تو من را نیز برادر خوان
برادر..."
البته بنده به دنبال وزن ساختن نبودم ولی از افاضات سرکار، شعف زایدالوصفی حادث گردید کم مثال.
:D
تفاوت می کند آیا که گویم
من که بودم، یا که هستم؟
تفاوت می کند آیا
که خوبم یا که بد هستم؟
تفاوت می کند چون بر مزارم
به جای ارغوان آتشین رنگ
بروید بوته خاری «شعله خاموش»؟
تفاوت می کند چون پیکرم را
سپارندش به آبی بی کرانه،
یا به خاک پرگهر در سرزمینم،
یا بسوزندش تنم تا استخوانم
فشانند خاکسترم در باد خوارزم؟
تفاوت می کند آیا که آید
نسیمی پیغامبر با قاصدک ها
ز زنجیر فراموشی گریزان؟
یا به زرین فرش خود گیرد مزارم،
تندبادِ مه آلودِ شنِ لوت،
پر از «گرد یادرفتن» جاودانه؟
تفاوت می کند آن گه، که سنگی
به روی قبر من بگذاشته با نام؟
یا که چون بس از زن و مرد،
روم در خاک، بی نام، گمنام؟
برادر جان!
کنون من زنده ام،
برخیز، بگشای
لبانت را از مهربانی.
چرا بر پیکرم برمی زنی سنگ،
ز سنگ بغض و کین و تلخکامی؟
تو را من برادر خواندمت، در یاد باشد،
نه دشمن، نِی عدو، نی کینه ورزی!
تو من را نیز برادر خوان!
که شاید روز دیگر را نبینیم
برادر جان! برادر جان!
تهران – خردادماه 1389
در سوگ دوستی عزیز که یکسال است دیگر فردایی ندارد!؟