Dandelion - قاصدک discussion
خط رااشغال نکنیم
date
newest »


بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم
با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد
شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم
ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد
منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم
ای خدا غصه نخور باز همین می مانم
من زمین خورده این ضربه کاری نشدم
هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید
هر چه کردی تو به من از تو فراری نشدم

این آسمان و ابر و این فصل غریب
بائیز فصل من است
فصل من و خدا
ابر که گریه می کند
برگ که زیر بای آدمان
ناله میکند
و آسمان
که گاه صاف و مهربان
و گاه
گرفته است
همه به من اشاره می دهند که قطع کن
خدا بشت خط است.

صبح ، ظهر و شام
عاشق بنده اش هست
با اینکه نیازی ندارد باز هم زنگ میزند
همیشه مراقب هست
او همه را دوست دارد
آیا شایسته نیست زمانی که زنگ زد
مشتاقانه وخالصانه در محضرش حاضر شد

برای خدا خط جدایی کشیده ام، شماره اش را هیچ کس ندارد.
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دوجهان آزادم
بی ربط بود ولی دلم خواست
به همه عاشقانه ای ها تقدیمش کنم .
شایدخدا پشت خط باشد