داستان كوتاه discussion
باران يک بهانه بود
date
newest »


مث ابرای زمستون دلم از گریه پُره
شیشه نازک دل منتظر تلنگره
...
همه ما گاهی به یه تلنگر احتیاج داریم
.

واقعا
کوتاه و پر احساس
ممنون "
خواهش مي کنم. منم ممنون که خوندي
و خوشحال که تونسته به همين کوتاهي حرفشو برسونه
!دلمو مي گم
;-)


بله! هرکسي زماني نياز به بهانه دارد
براي گريستن، خنديدن، نوشتن
و گاه براي زيستن

اميد، خواهش ِ قشنگي ست، در قمار لحظه ها
اميد! تلالؤ تلاش و اراده
همين که اينجائيم و مي خوانيم و مي گوئيم
ممنون عزيز

دو دل بودنــد
و در رويای خاکستری خـود
!پرسه می زدنــد
...منتظر باران بودم
!چه فرقی می کرد؟
با پنجره باز هم می توان گریست
گـيرم باران هم نمی بارید
!منتظر بهانه بودم
...پنجره ر..."
دو دل بودنــد
و در رويای خاکستری خـود
!پرسه می زدنــد
...منتظر باران بودم
!چه فرقی می کرد؟
گـيرم باران هم نمی بارید
!منتظر بهانه بودم
...پنجره را بستم و گریستم