انجمن شعر discussion
كارگاه شعر
>
پندار نامه
date
newest »


البته برداشتهایی هم در مورد محتوای این شعر دارم که به زودی در پیامی خدمتتون عرض می کنم.
به امید حضور بیشتر شما.



خب یکم بیشتر توضیح بده منظورت چیه یعنی شبیه اونه من واقعیتش متوجه نشدم
ساختاری شبیهن وزنش شبیهه؟
افق نار و جهان تاریک و رنگ تار و پود روز دشتستان ویران شد
دمش غران
درایش دُرِ دُراب هزاران دف
بمش چونان فسوس و رازِ دانا کهنه مردی از دلِ دوران
که بر میچیند این گندیده بی آزار پخته میوه هایِ خفته بر خاکِ سنوبر راد دارِ عشق و شور و معنیِ انسان
ز زیرش فرّ و فریادِ بهار آتشین ففنوس
که ژرفِ ژاله یِ یاقوت چشمانش
شبِ اسپندگان را میشود فانوس
زمین شد آبنوس از گردش آن اژدها فش گردبادِ آسمانش گرز
گرازان همچو ماری گشت گرداگردِ این از بیم سرهاشان تهی کرده
یکایک آذرخشش هر یکش بخروشِ چرخِ چاچیِ گردونِ دیرنده
به کردارِ روان بیدار دستانِ نریمانِ خرد افروز
به پندارِ اهورا مزدِ این دوران
به گفتاری که شب را میکند چون روز
دژم رویی چو آتش از نهان زاده ی طوفان به ما رو کرد:
برخیزید
سرابی را نمیمانست کز هیچش
به لبخندی گذار خشم آن منان زاییده ز بیم و جهل را نادیده انگاری
برخیزید
نهیبش همچو شلاقی
.....