داستان كوتاه discussion
نوشته هاي كوتاه
>
عروس
date
newest »


و بعد اينکه:نوشته جا افتاده و جونداري نبود...ضعيف بود...خيلي ضعيف.
اجازه تصور و فکر کردن رو به خواننده نميداد
هيچ نيازي نبود که مدام به مرد اشاره کني که داره يه چيزي ميگه.
اول نوشتت رو دوست داشتم:
لباس سفیدش روی زمین کشیده می شد اما اهمیتی به لباسش نمی داد و فقط می خواست لذت پوشیدن لباس را تجربه کنه
البته زبان نوشتت مدام تغيير ميکرد...از اينجا به بعدش....فکر کنم نشستي و کلماتت رو سرهم کردي.
افعال درست استفاده نشده بود.
تصوير سازي نداشت و مخاطب رو جذب نميکرد.
اميدوارم نوشته هاي قوي تر و زيباتري رو اينجا از تو ببينم.
کامروا باشي

ممنون که نوشته جدیدی رو گذاشته و کمی کسالت رو از گروه پروندی
داستانک نسبتا خوبی نوشتی ولی کمی جای کار داره
همچی شل و ول بود ولی باید داستاناتو کمک کنی که بتونن سر پا وایسن.
لباس سفیدش روی زمین کشیده می شد اما اهمیتی به لباسش نمی داد و فقط می خواست لذت پوشیدن لباس را تجربه کنه
جمله "امااهمیتی به لباسش نمی داد" کاملا اضافی و باعث ضعف داستانه
این جمله از جمله اول و همچنین از شخصیت زنی که به صورت نصفه و نیمه تو داستان ساختی بی کم و کاست برای خواننده استنباط میشه
نمیدونم منظورت از اون چند نقطه ای که آخر داستان گذاشتی چی بوده
مگه داری اس ام اس مینویسی
شاید میخوای آخر داستان رو شک آورتر کنی. سعی کن همه داستانت رو خواننده تاثیر بزاره نه اینکه تاثیر تو آخر داستان متمرکز بشه.
یه چیز دیگه
حدس زدم که این داستان رو پشت صفحه مانیتور نوشتی
پیشنهاد میکنم که این کارو نکن مطلبتو حیف میکنه سیستم و خاموش کن یه خودکار بردار با یه ورق اونقد بنویسو پاره کن تا خوشت بیاد.

من تمام نوشته ای قلبلیم هم پشت کامپیوتر نوشتم جاش مهم نیست کجا باشه محمد جان

نوشتن همه جا امکان پذیره جای مطلق نداره

تو ميتوني بارها و بارها پشت سيستمت بنويسي و فقط انتقاد منفي بشنوي... ميتوني امتحاني با تمرکز روي کاغذ بنويسي و انتقاد هاي مثبت و منفي بشنوي....انتخاب با خودته

من حرفم اینه من از اول هم گفتم نوشته ام خیلی بده
آقا فرزان بد جوري ضعف نشون دادين
كاش عوض اين كار اِديتش مي كردين يا يه بهترش رو مثه همه نوشته هاي خوبتون تو يه تاپيك ديگه ميدادين
...اما اين كار
كاش عوض اين كار اِديتش مي كردين يا يه بهترش رو مثه همه نوشته هاي خوبتون تو يه تاپيك ديگه ميدادين
...اما اين كار
فرزان جان واسه چی پاکش کردی؟
بد بود که بود فدای سرت ولی این هم خودش یک کار بود.
نباید پاکش می کردی.
لطفا اگه فایلش رو داریباز بذارش روی سایت.
مرسی.
بد بود که بود فدای سرت ولی این هم خودش یک کار بود.
نباید پاکش می کردی.
لطفا اگه فایلش رو داریباز بذارش روی سایت.
مرسی.


اسمش عروس - ویرایش جدید هستش

چرا اینجوری حرف میزنی؟
قبل از همه چیز از اینکه ناراحتت کردم معذرت میخوام. ولی میدونم که میدونی که قصد ناراحت کردنتو نداشتم
خواهش میکنم این جوری سریع قضاوت نکن که محمد سعی می کنه بگه هر کی پشت کامپیوتر مطلب می نویسه مطلبش ارزش خوندن نداره
آخه دوست بزرگ من من کجا اینو گفتم اگه منظورم این بوده چرا مطلبتو خوندم چرا نقدش کردم
اونم نقدی که اگه مطلب از برادر خودم هم بود همین رو بهش میگفتم
من خودم رو میگم هر موقع پشت کامپیتر می خوام یه مطلبی رو از ذهنم مکتوب کنم همه اون چیزایی که بهشون فکر میکنم دقدقهِ ذهنی من هستن، و باید در موردشون بنویسم رو فراموش میکنم. و ذهنیات خودم رو به سمت جلب خواننده کردن یا منحرف میکنم و در واقع دروغ می نویسم.
فکر کنم با این توضیح تاکید خودم رو در کجا نوشتن متن توجیه کرده باشم البته شاید فقط در مورد من اینطور باشه.
ویرایش جدید رو خوندم
یه حس بد تو من نسبت به تو ایجاد کرد
برای اینکه با نقاب با هات حرف نزده باشم میگم که به نقد ها هیچ توجهی نمیکنی.
به هر حال توقع برخورد بزرگوارانه تری از تو در برابر اشتباهم داشتم

من زود قضاوت می کنم اما معذرت می خوام اگر با سوء تفاهم فهمیدم
خيلي خوبه كه بچه ها اينقدر با هم با آرامش مشكلات رو حل مي كنند.
قابل توجه دوستاني كه فكر مي كنند ما فقط توي اين گروه همه چيز رو به ديگران ديكته مي كنيم.
قابل توجه دوستاني كه فكر مي كنند ما فقط توي اين گروه همه چيز رو به ديگران ديكته مي كنيم.

mohammad wrote: "فرزان جان
ممنون که نوشته جدیدی رو گذاشته و کمی کسالت رو از گروه پروندی
داستانک نسبتا خوبی نوشتی ولی کمی جای کار داره
همچی شل و ول بود ولی باید داستاناتو کمک کنی که بتونن سر پا وایسن.
لباس سفیدش ر..."
من خودم پشت کامپیوتر راحتترم. سریعتر میتونم بنویسم (تایپ کنم) و خیلی ساده و سریع میشه تصحیحش کرد.
ممکنه فرد دیگهای البته نوشتن روی کاغذ براش راحتتر باشه.
اینطوری نمیشه قضاوت کرد.
البته اطمینان داشته باش که کسی اینجا نمیخواهد با نقد داستانت انرژی تو بگیره.
کارت رو ادامه بده.
مهم نیست که چی از آب در میاد. خودت رو بسپار به جریان فکریت و آزاد فکر کن.
مطمئنم بهتر میشه
داستانت به دلم ننشست.
حرفش تکراری بود و روایت تازه ای هم نداشت.
از اول داستان می شد پایانش رو حدس زد.
این نظر منه
منتظرم نظر بقیه دوستان رو هم بشنوم.