دوست داشتنی بود. یک رمان نوجوان راحتخوان که همهی آنچه را که در یک مهاجرت خانوادگی از کشوری به کشور دیگر رخ میدهد روایت کرده بود. به نظرم فراتر از یدوست داشتنی بود. یک رمان نوجوان راحتخوان که همهی آنچه را که در یک مهاجرت خانوادگی از کشوری به کشور دیگر رخ میدهد روایت کرده بود. به نظرم فراتر از یک رمان نوجوان است و میتواند در مطالعات مهاجرت به عنوان یک نمونه خوب از جنبههای مختلف بررسی شود... روایت شاخص است. روایت میلیونها آدم در جای جای کرهی زمین است این کتاب....more
اول خواستم بدون خواندن بخش نظریه و روششناسی یک راست تحلیل فیلمها را بخوانم. بعد دیدم نمیشود. آمدم از اول شروع کردم به خواندن بخش نظریه و روش و به طاول خواستم بدون خواندن بخش نظریه و روششناسی یک راست تحلیل فیلمها را بخوانم. بعد دیدم نمیشود. آمدم از اول شروع کردم به خواندن بخش نظریه و روش و به طرز عجیبی دلچسب بود. فهمیدم این که بخش نظریه و روش خیلی از کتابهای برآمده از پایاننامههای بچههای علوم اجتماعی برایم عذاب بوده مشکل از من نبوده. هاله لاجوردی خیلی دقیق روشهای جامعهشناسی خرد و کلان و نظریههای انتقادی را فهمیده بود و چون فهمش کامل بود پس بیانش هم روشن و جذاب بود. حالا به یقین رسیدهام وقتی متنی مبهم و پیچیده است فهم خود نویسنده مشکل دارد. از معدود کتابهای این طوری بود که برایم بخش نظریه و روشش جذابتر بود.
کتاب در ستایش زندگی روزمره به عنوان اصلیترین قلمرو تولید معنا است و برای فهم زندگی روزمرهی ایرانیان مدرن ۶ فیلم دهه هفتادی را میانجی قرار داده است.
بخشهای زیادی از کتاب برایم یادگرفتنی بود. یک دور هم باید بنشینم ۶ تا فیلم مورد بررسی این کتاب را دوباره نگاه کنم.
هاله لاجوردی زود از دنیا رفت. وقتی کتابش را تمام کردم افسوس خوردم. دانشگاه لیاقتش را نداشت متاسفانه....more
اثر شاخص. شاخص به معنای عصاره و خلاصه کنندهی روایتهای یک نسل. به نظر من اگر قرار باشد کسی در مورد زندگی زناشویی در دهههای شصت و هفتاد یک مجموعه داساثر شاخص. شاخص به معنای عصاره و خلاصه کنندهی روایتهای یک نسل. به نظر من اگر قرار باشد کسی در مورد زندگی زناشویی در دهههای شصت و هفتاد یک مجموعه داستان ۱۵۰ صفحهای بخواند این کتاب زویا پیرزاد را باید بخواند. راستش برایم زیاد هیجان برانگیز نبودند قصهها. شکوه زندگی را در آنها ندیدم اصلا. دقیقا شاید به این خاطر که اصلا زمانهی باشکوهی نبوده. اما کاملا این حس را داشتم که زندگی یک نسل از ایرانی های شهرنشین در اوایل دهه ۷۰ شمسی همین شکلی بوده. زنهایی که انتظار خانهدار بودن ازشان میرفته. زنهایی که با مردهای متناسب خودشان ازدواج نمیکردند. زنهایی که رویاهای کوچک شان مردها را ویران میکرده. زنهایی که دلبستگیهای ترحمبرانگیزی داشتند... کتاب غمانگیزی هم بود در مجموع....more
کتاب تاریخ خوبی بود. دید خوبی از شرایط ژئوپلتیکی آلمان و بحرانهایش ارائه میکرد. آلمان از قدیم الایام دو بخش متفاوت داشته. نواحی بین رود راین و الب و کتاب تاریخ خوبی بود. دید خوبی از شرایط ژئوپلتیکی آلمان و بحرانهایش ارائه میکرد. آلمان از قدیم الایام دو بخش متفاوت داشته. نواحی بین رود راین و الب و نواحی شرقی رود الب. شیوه و منش فکری این دو بخش همواره متفاوت بوده و هست. شرقیها کلا افراطیترند و البته یکپارچه تر. پروس و نازیسم دو محصول اصلی مردمان شرق الب در تاریخ معاصر آلمان بودهاند. بیسمارک و هیتلر را آنها روی کار آوردند. ایده مرکزی کتاب جدا بودن این دو گونهی آلمانی بودن است که آن را در طول دو هزار سال تاریخ گرمانیا تا به امروز دنبال کرده است. برای من خیلی یادآور کتاب در اسارت جغرافیای تیم مارشال بود. در حقیقت این کتاب یک جورهایی تاریخ را هم در اسارت جغرافیا معرفی میکرد... کتاب البته برای قبل از جنگ اوکراین است. ولی کاملا میشود پیشبینی کرد که اگر نویسنده قرار بود این جنگ را هم به کتاب اضافه کند در باب محکومیت روسیه و موضع درست آلمان غربی چه میگفت... او آلمان را قلب تپندهی سنت غرب میداند....more
گزیدهای از سایر مجموعه داستانهای کوتاه محمدآصف سلطانزاده بود. گزیدهای از کتابهای در گریز گم میشویم و نوروز فقط در کابل باصفاست و اینک دانمارک وگزیدهای از سایر مجموعه داستانهای کوتاه محمدآصف سلطانزاده بود. گزیدهای از کتابهای در گریز گم میشویم و نوروز فقط در کابل باصفاست و اینک دانمارک و عسکرگریز و تویی که سرزمینت اینجا نیست... دوست داشتم. اگر کسی وقت ندارد تمام کتابهای آصف سلطانزاده را بخواند مجموعهی خوبی برای آشنایی با فضای فکری و زبان و ادبیت او است....more
حقیقتش فکر میکردم زمین زهری بهترین رمان محمدآصف سلطانزاده باشد. یعنی زمین زهری را مانیفست سلطانزاده در باب سرزمین افغانستان میدانستم. اما «سینماگرحقیقتش فکر میکردم زمین زهری بهترین رمان محمدآصف سلطانزاده باشد. یعنی زمین زهری را مانیفست سلطانزاده در باب سرزمین افغانستان میدانستم. اما «سینماگر شهر نقره» از زمین زهری هم بهتر بود. زمین زهری یک جور عصبانیت افغانستانی بودن را در خودش داشت. اما سینماگر شهر نقره چیز دیگری بود. چون شخصیت اصلی کتاب همنام خود نویسنده بود (آصف) حس میکنم شخصیترین کتاب محمدآصف سلطانزاده هم هست و قهرمان این کتاب برای او قهرمان قهرمانهایش است. کتاب از نظر تکنیکی بسیار قوی است و از آن کتابها است که فرم در آن نقشی اساسی ایفا میکنند. اما هنر سلطانزاده این بود که این فرم را کامل در خدمت محتوا به کار بست و چهقدر زیبا و چه قدر دوستداشتنی... قصه در مورد مردی ست به نام آصف در دههی ۷۰ یک ویدئو کلوپ دارد. دو تا دستگاه پخش فیلم وی اچ اس دارد و یک تلویزیون و تعدادی فیلم سینمایی. یک مغازه دارد و فیلمها را در فضای تاریک مغازه برای مشتریان در تلویزیون به نمایش میگذارد. اول در کابل مغازه دارد. بعد که طالبان مسلط میشود به شهرهای دورتر و کوچکتر افغانستان فرار میکند و آخرسر در شهر نقره گرفتار طالبان میشود. طالبان که عکس و فیلم را حرام میدانند و او بین مغازهدارهای شهر متهم ردیف اول برای اعدام شدن است. اما مولوی ای که برای صدور حکم اعدامش میآید به او یک فرصت میدهد تا به او یکی از فیلمهایش را نمایش بدهد. آصف میگردد و فیلمی پیدا میکند که در آن زن نباشد و خلاف قواعد اسلام و شریعت نباشد. بدین ترتیب خودش را یک روز از اعدام نجات میدهد. این جا رمان ساختاری هزار و یک شبی پیدا میکند و حیات آصف وابسته میشود به فیلمهایی که برای مولوی نمایش میدهد... عالی بود. چند تا دستانداز روایتی داشت کتاب. اما این قدر فرم و قصه جذاب بود که من آنها را نادیده میگیرم و آن را شاهکار می نامم. خیلی خوشحالم که زبان فارسی را بلدم و توانستهام رمان سینماگر شهر نقره را بخوانم... مایهی فخر ادبیات فارسی معاصر است این کتاب....more
دوستش داشتم. اینکه یک ژاپنی از تحقیق در مورد تربیت بدنی در زمان رضا شاه به راه آهن رسیده و بعد ده سال از عمرش را گذاشته برای تحقیق در مورد راه آهن ایردوستش داشتم. اینکه یک ژاپنی از تحقیق در مورد تربیت بدنی در زمان رضا شاه به راه آهن رسیده و بعد ده سال از عمرش را گذاشته برای تحقیق در مورد راه آهن ایران به خودی خود برام جذاب بود. آن تکههایی که بحث های ایجاد راه آهن در زمان قاجار و کشمکش های انگلیس و روسیه و نیز نظرات مختلف روشنفکران ایران در این موضوع را روایت میکرد برایم فوقالعاده جذاب بود. اپروچ جابهجایی و تاثیرات آن بر حاکمیت دولت-ملت هم برایم اپروچ جدید و جذابی بود....more
The universe is predictably unbalanced. This statement is the main point of this book. Twenty percent of causes, inputs, or efforts usually lead to eiThe universe is predictably unbalanced. This statement is the main point of this book. Twenty percent of causes, inputs, or efforts usually lead to eighty percent of the results, outputs, or rewards. All the book is about this rule. There are many examples to support this idea. In my opinion, business examples of this book were more persuasive than other examples. The book had about 300 pages. After a while, I understood that i should follow the 80/20 rule to read it. There are many pages that I only skimmed and I didn't read. Maybe I read only 25 percent of the book. But, I am sure that I understood the 75 percent of contents!...more
کتاب عجیب دلچسبی بود برایم. ایدهی مرکزی کتاب این است که چالش اصلی ایران معاصر مفهوم قانون است: اینکه قانون را چه کسی باید بنویسد تا مبنا قرار بگیرد؟کتاب عجیب دلچسبی بود برایم. ایدهی مرکزی کتاب این است که چالش اصلی ایران معاصر مفهوم قانون است: اینکه قانون را چه کسی باید بنویسد تا مبنا قرار بگیرد؟ قانون قرارداد بین اعضای جامعه است یا متنی که فقهای اسلام به نمایندگی از خدا برای مردم مینویسند؟ فیرحی از مدل سنتی حکمرانی در ایران که بدهبستان شاهنشاه با دین است و این دو در کنار هم در طول تاریخ ایران مبنای حکمرانی بودهاند شروع میکند تا میرسد به عصر مشروطه و شکلگیری این درخواست در ملت ایران که آنها هم جزئی از حکمرانی باشند. تا پیش از مشروطه فقط پادشاه و دین بودند که عرصهی حکمرانی را تشکیل میدادند و مردم رعیتی بیش نبودند. در مشروطه مردم و ارادهی آنان هم تبدیل به یک رکن میشود. اما با شکست مشروطه همیشه تعریف از مردم و نقش آنها در حاکمیت در ابهام باقی مانده. فیرحی دعوای اصلی قانون در ایران را یک دعوای فقهی میداند: اینکه فقه سنتی مشارکت و برابری مردم در حاکمیت ملی را نمیپذیرد و فقه مدرن هم از پس راضی کردن فقه سنتی برای اصلاحات برنیامده. اصلاحات لازم است. مردم ایران در قرن بیستم و بیست و یکم آن رعیتهای قبل از انقلاب مشروطه نیستند. ارادهی آنان برایشان مهم شده است. اما فقه سنتی هرگز زیر بار پذیرش این اراده نرفته است. به نظر فیرحی ریشهی آشفتگی ایران امروز همان دعوای شیخ فضلالله نوری با آخوند خراسانی است و این درد که امروزه روز شیخ فضلالله در تهران اتوبان دارد برای خودش اما آخوند خراسانی و بقیهی فقهای مدرن به محاق فراموشی سپرده شدهاند. فیرحی در این کتاب با ظرافت نشان میدهد که چطور انقلاب اسلامی عقبگردی تاریخی به تاریخ پیش از مشروطه بوده است، نشان میدهد که ایدههای ناسیونالیسم باستانگرا چهقدر اشتباهاند و در طول کتابش چند بار تکرار میکند که حل نشدن این مناقشات باعث بحرانهایی عظیم در آینده خواهد شد. فیرحی زنده نماند که مجموعه حوادث بعد از قتل مهسا امینی و خواست ملت ایران و چگونگی برخورد حاکمیت برآمده از فقه سنتی را ببیند. ولی برایش مثل روز روشن بود... کتاب نتیجهگیری و راهحل پیشنهادی ندارد. فیرحی قبل از نوشتن فصل آخر به خاطر ابتلا به کرونا به رحمت خدا رفت. وقتی به صفحهی ۳۰۰ میرسی و میبینی که چهقدر هوشمندانه و مستدل درد ایران امروز را بیان کرده یک حس غبن بهت دست میدهد که این همه آخوند، چرا این یکی باید کرونا میگرفت و از دنیا میرفت آخر؟!...more
I liked it because of introducing a new approach about reading short stories more than its English learning aspects. There was a simple way of readingI liked it because of introducing a new approach about reading short stories more than its English learning aspects. There was a simple way of reading short stories by discovering themes, plots, characters, dialogous, settings, and some poetic properties of american short stories that was enjoyable and practical for me....more
Last week i went to Jungle bookstore and when I saw a book of Malcolm Gladwell that I hadn't read it undoubtedly I bought it. I started reading the boLast week i went to Jungle bookstore and when I saw a book of Malcolm Gladwell that I hadn't read it undoubtedly I bought it. I started reading the book as soon as possible in subway to my home. It took one week to me reading all of the pages of book. it was vey attractive and I could persuade every story of book everywhere I was reading (at subway, at bus, at office and etc.). I wrote a summary of book and reasons that I loved it here:
کتاب خوبی بود. لحن کتاب خیلی خوب در آمده بود. کلهشق بازیهای علیرضا حیدری و لجبازیهایش دوستداشتنی روایت شده بودند. کتاب شرح زندگی حرفهای علیرضا حکتاب خوبی بود. لحن کتاب خیلی خوب در آمده بود. کلهشق بازیهای علیرضا حیدری و لجبازیهایش دوستداشتنی روایت شده بودند. کتاب شرح زندگی حرفهای علیرضا حیدری بود و به جز کودکی و نوجوانی تر در مابقی کتاب گویی به عمد از زندگی شخصی علیرضا حیدری فاکتور گرفته بود. برای من جای خالی زنان زندگی علیرضا حیدری (به جز مادرش آن در بخش روایت کودکی و نوجوانی) به شدت حس میشد... متوجهم که کتاب در مورد یک قهرمان زنده است و همین که روایت درگیریهای حیدری با خادمها و عباس جدیدی و.... را روایت کرده خودش کلی است. اما بالاخره زنانی هم بودهاند خب......more
دوستش داشتم. به طرز غریبی برایم دوستداشتنی بود. شخصیتها را درک کردم. تغییرات را فهم کردم واین چخوف لعنتی را پرستیدم. روایت آدمهای آن شهر ساحلی کوچکدوستش داشتم. به طرز غریبی برایم دوستداشتنی بود. شخصیتها را درک کردم. تغییرات را فهم کردم واین چخوف لعنتی را پرستیدم. روایت آدمهای آن شهر ساحلی کوچک در دریای سیاه من را به اوج لذت رساند. تقابل دو سبک از اندیشه در مورد آدمیزاد و زندگی و بشریت و وجود را چخوف فوقالعاده از کار درآورده بود. از یک طرف فونکارن بود که یک داروینیست تمام عیار بود. معتقد به اینکه فقط باید قدرتمندها باقی بمانند و ابناء لاشی و به دردنخور باید از دایرهی وجود خارج شوند. و از طرف دیگر لایوسکی را داشتیم که زندگی را تراژدیگونه میدید و اینکه ادبار هستی از زمان و مکان اشتباهی است که در آن قرار گرفتهایم و تنها راه خروج فرار و قرار گرفتن در یک زمان و مکان دیگر است. این دو تا آنقدر با هم مشکل دارند که کارشان به دوئل میکشد و زنها... با چرخش داستانی چخوف در مورد رابطهی لایوسکی و نادیافیودوروناوا بینهایت حال کردم. حالم را خوب کرد. قصه از شکوهی لایوسکی شروع میشود. ازینکه دیگر نادیافیودوروناوا را دوست ندارد و میخواهد رهایش کند برود به پترزبورگ. اما در پایان داستان عشق مردهی آنها جوری زنده میشود که حالت خوب میشود. البته که شخصیت دیکون برایم خیلی خیلی یادآور شخصیت پرنس میشکین توی ابله داستایوسکی بود. خندههایش و کارش در دوئل... دنیا به آدمهایی مثل دیکون نیاز دارد خب......more
دوستداشتنی بود. روایت کودکی فرانسیسکو از یک خانوادهی مکزیکی در کالیفرنیای دههی ۵۰-۶۰ میلادی. خانوادهای که از مکزیک به صورت غیرقانونی به آمریکا مهدوستداشتنی بود. روایت کودکی فرانسیسکو از یک خانوادهی مکزیکی در کالیفرنیای دههی ۵۰-۶۰ میلادی. خانوادهای که از مکزیک به صورت غیرقانونی به آمریکا مهاجرت کردند و در زمینهای کشاورزی کالیفرنیا مشغول به کار میشوند و سخت کار میکنند و در این میان فرانسیسکو میتواند گه گاه به مدرسه برود و باسواد شود. او بزرگ میشود، بین زمینهای کشاورزی شهرهای مختلف کالیفرنیا به تناوب جابهجا میشود، کار میکند، به مدرسه میرود و... قصهها شیرین و پر از حس همراهی بودند. خیلی شبیه وضعیت مهاجران و خانوادههای افغانستانی در ایران بود. ای کاش افغانستانیها هم از زندگیشان در ایران به عنوان مهاجران کاری به عنوان مهاجران غیرقانونی و... چنین روایتهایی به دست میدادند.
کتاب یکهو تمام شد. در جایی تمام شد که فرانسیسکو توسط پلیس دستگیر شد و احتمالا باید دوباره مسیر تکراری مهاجرت غیرقانونی را تکرار کند. مثل عنوان کتاب که مدار بسته نام دارد. متوجه شدم که این کتاب جلد اول از یک مجموعهی ۴ جلدی با عنوان فرانسیسکو است. جلد ۱: مدار بسته که به فارسی ترجمه شده. جلد ۲: Breaking Through که شرح نوجوانی فرانسیسکو به عنوان یک مهاجر مکزیکی در آمریکا است جلد ۳: Reaching Out که شرح جوانیاش است جلد۴: Taking Hold: From Migrant Childhood to Columbia University که شرح ورود به دانشگاه کلمبیا و پیشرفت در آمریکا است. خیلی دوست دارم هر ۴ جلد مجموعه را بخوانم. فقط جلد اول کافی نبود....more
از منظر مبارزه مدنی و اینکه یک جامعه چطور در برابر تغییرات منفی میتواند ایستادگی کند فوقالعاده بود این کتاب. برای من ایرانی شاید نمادهای تکنولوژی ماز منظر مبارزه مدنی و اینکه یک جامعه چطور در برابر تغییرات منفی میتواند ایستادگی کند فوقالعاده بود این کتاب. برای من ایرانی شاید نمادهای تکنولوژی مثل خودرو و ساختمانسازی و... نشان پیشرفت کشورهای تراز اول باشد. ولی حقیقت این است که یک جامعهی مدنی پیگیر و قدرتمند است که آن کشورها را برای زیست آدمی مناسب کرده و پیشرفتهای تکنولوژیکال در برابر این حجم از مسئولیتپذیری و پیگیری مدنی تقریبا اهمیتی ندارد.
ولی خود کتاب واقعا سختخوان بود. بیش از حد اطناب و تکرار و پرگویی و گزافهگویی داشت. به راحتی میتوانست حجمش ۱۰۰ صفحه باشد و تمام هیجان یک مبارزهی مدنی چند دههای علیه خصوصی سازی مدارس در آمریکا را در شکلی موجزتر و جذابتر روایت کند. خیلی از فصلها تکراری و خستهکننده میشدند واقعا. ولی در مجموع برای من این گونه مبارزهی مدنی آن هم در مهد سرمایهداری اعجاببرانگیز و ستودنی بود......more
شروعش و توصیفهایش از ایستگاه قطار و برف روستا و درختها و استخر و رودخانه و خانهی برفزده فوقالعاده بود. بدجور من را گرفت. جایی مجبور بودم منتظر بشروعش و توصیفهایش از ایستگاه قطار و برف روستا و درختها و استخر و رودخانه و خانهی برفزده فوقالعاده بود. بدجور من را گرفت. جایی مجبور بودم منتظر بمانم. توی ماشین نشسته بودم و آن یکی دو ساعت انتظار در ماشین را به خوندن این کتاب مشغول شده بودم. با این که سر ظهر بود و هوای گرم خردادماه با خواندن کتاب و به خصوص توصیفهای برف پیمان هوشمندزاده سردم شده بود. در این حد تأثیر گذاشته بود. داستان یک خانوادهی ۴ نفرهی کوچک که مادر و خواهر یک شکلاند و پدر و برادر یک شکل دیگر. نه اینکه با هم در تقابل باشند. نه. قصه آرامتر و صلحآمیزتر از این حرفها بود. بیشتر در باب مرگ بود. مرگ اعضای یک خانوادهی کوچک ۴ نفره که عجیب باهاشان همذاتپنداری کردم... هوشمندزاده قروقمیشهای مدرنی و پستمدرنی و از این حرفها هم آمده بود (یک فصل کتاب تمام کلمهها به جز عنوان کتاب بدون نقطه بودند و چه قدر هم سخت بود خواندنش). زیاد خوش ندارم از این قروقمیش بازیها. آن فصل کلمات بدون نقطه را هم نخوانده رد کردم راستش. اتفاق خاصی نیفتاد و فحوای کتاب را هم دریافتم. مرگ و سرمای مرگ اعضای یک خانوادهی کوچک ۴ نفره... از این کتاب هاست که احتمالا باز هم دوباره به سراغش خواهم رفت....more
بدم نیامد. در تقابل قرار دادن یک خانواده که به صورت اختیاری مهاجرت میکند و یک خانواده که به صورت اجباری در حال مهاجرت است خیلی قشنگ بود. اما در ادامهبدم نیامد. در تقابل قرار دادن یک خانواده که به صورت اختیاری مهاجرت میکند و یک خانواده که به صورت اجباری در حال مهاجرت است خیلی قشنگ بود. اما در ادامه و به خصوص در پایانبندی به نظرم سیر وقایع جای خالی خیلی داشت و آن پایانبندی نمایشنامه را تبدیل به یکی از قصههای خوب برای بچههای خوب کرده بود. ته ته نمایشنامه که بخشی از شازدهکوچولوی دو سنتگزوپری خوانده شده بود عالی بود. اما پرش ۱۰ ساله زیاد به من خوش نیامد و احساس کردم نویسنده خیلی جلوتر از من خواننده حرکت کرده....more
بسیار لذت بردم. از بهترین کتابهای تاریخی که خواندم. کتاب سرشار است از قصهی دانشمندانی که ما در ایران آنها را ایرانی میدانیم بیآنکه خاستگاه و محلبسیار لذت بردم. از بهترین کتابهای تاریخی که خواندم. کتاب سرشار است از قصهی دانشمندانی که ما در ایران آنها را ایرانی میدانیم بیآنکه خاستگاه و محل فعالیتهایشان را بدانیم. اهالی گربهی ایران فعلی با تبختری عجیب خود را برترین ملت منطقه میدانند و برای این برتر بودن هم خیلی وقتها اسامی اندیشمندان و دانشمندانی را ردیف میکنند و از اینکه برخی کشورهای کوتولهی دیگر میخواهند آن دانشمندان را به نام خود بزنند اعلام انزجار میکنند. بی آنکه بدانند واقعا در دورهای از تاریخ جغرافیایی سرآمد و پیشاهنگ جهان بوده که امروزه اصلا در شرایط خوبی به سر نمیبرد. فردریک استار به زیبایی هر چه تمامتر اوجگیری تمدن در آسیای میانه و سپس انحطاط و افول آن را روایت میکند. عنوان کتاب در مورد آسیای میانه است، اما برای من بیش از هر چیزی تاریخ اسلام از نگاهی دیگر بود. سلسلههای امویان و عباسیان در روایت رسمی تاریخ اسلام که در بازار کتاب ایران هستند اصلا به درستی روایت نمیشوند. برای من همدوره بودن خوارزمی و امام رضا غافلگیرکننده بود. برای من شکلگیری دعواهای شیعه سنی و عوامل رشد و افول اندیشمندان اسلامی فوقالعاده خواندنی بود. من نظامالملک را نمیشناختم، خواجه نصیرالدین طوسی را هم، حتی فردوسی و زمانهاش، خیام و زمانهاش، سعدی و زمانهاش، عطار و زمانهاش را هم نمیشناختم. نمیدانستم ابنسینا و ابوریحان بیرونی چه کرده بودند. نمیدانستم فارابی چه کار کرده دقیقا... و این کتاب واقعا روشنگرانه بود برایم....more
«هجوم روس و اقدامات روسای دین برای حفظ ایران» از اصلاحات ساختاری دورهی دوم مجلس شورای ملی شروع میشود. بعد از انقلاب مشروطه، نمایندگان به معیوب بودن «هجوم روس و اقدامات روسای دین برای حفظ ایران» از اصلاحات ساختاری دورهی دوم مجلس شورای ملی شروع میشود. بعد از انقلاب مشروطه، نمایندگان به معیوب بودن ساختارهای مالی، قضایی و انتظامی کشور پی برده بودند. ساختارهایی که هنوز هم معیوبند... چارهی کار را در استخدام مستشاران خارجی از کشورهای بیطرف دیده بودند. برای اصلاح امور مالی دست به دامن مورگان شوستر و تیم آمریکاییاش شده بودند و برای اصلاحات قضایی و انتظامی هم دست به دامن مستشاران فرانسوی و سوئدی. اما روسها به ورود مورگان شوستر روی خوش نشان ندادند. به ایران اولتیماتوم دادند که باید شوستر از ایران برود. ایران دو بار از روسیه شکستهای سنگینی خورده بود و به همین خاطر روسها خودشان را آقای ایران میدانستند. مجلسیها زیر بار نرفتند و روسها هم از خداخواسته: به تبریز و رشت و مشهد حمله کردند. طبق معمول وحشیانه هم حمله کردند. از اعدام ثقهالاسلام در تبریز تا تجاوزهای گسترده در گیلان و به توپ بستن گنبد حرم امام رضا در مشهد... کتاب «هجوم روس و اقدامات روسای دین برای حفظ ایران» در مورد واکنشهای علمای عتبات عالیات به این تجاوزات است. اولین عکسالعمل در نجف از سوی آخوند خراسانی بود. به محض شنیدن خبر تجاوز روسها، نماز جماعت و درس و بحث را تعطیل کرد. علمای عتبات تصمیم گرفتند که همگی به کاظمین بروند و تجمع کنند. اما در شب عزیمت، آخوند خراسانی به رحمت خدا رفت و کارها دو هفته عقب افتاد. بعد از دو هفته شورایی از علما به کاظمین رفتند تا در آنجا همفکری کنند. کتاب در مورد مجموعه اقدامات علما در آن برههی زمانی است: فتواهای جهادی برای حفظ ایران و اسلام و دعوت سران و روسای عشایر به اتحاد و کنار گذاشتن اختلافات تا مدد جستن از مسلمانان هندوستان و... همه این طور فکر میکردند که این تجمع علمای عتبات عالیات سرانجام به اعزام نیرو ایران برای جنگ با روسیه منجر میشود. اما این اتفاق هرگز نیفتاد و هیچ شیعهای از عتبات عالیات برای جنگ با روسیه اعزام نشد. احمد کسروی به این خاطر آن را حرکتی عقیم و بیهوده از سوی علما نامید. اما نویسندهی کتاب شرح پیچیدهتری ارائه میکند و این تصمیم علما را نوعی مصلحتسنجی میداند. خود مورگان شوستر هم بر این باور بود که ایران نباید وارد جنگ با روسیه شود. از ایران رفت و جنگ سوم ایران و روسیه هم شکل نگرفت. اما اصلاحات ساختاری هم به سرانجام نرسید.
موضوع کتاب (مستندنگاری یک پروژهی عظیم مهندسی) برایم دوستداشتنی بود. کلا هر پروژهای باید یک روایت اینچنینی کنارش داشته باشد. اما روایت قزلی من را رموضوع کتاب (مستندنگاری یک پروژهی عظیم مهندسی) برایم دوستداشتنی بود. کلا هر پروژهای باید یک روایت اینچنینی کنارش داشته باشد. اما روایت قزلی من را راضی نکرد. یکی به دلیل بعضی شعارزدگیها. اصلا انتظار نداشتم عبارت دستمالیشدهای به نام مدیریت جهادی را بچسباند به روایت. اصلا برایم پذیرفته نبود که چرا باید اصطلاحات شعاری دم دستی را عینا برای پروژهای به این بزرگی به کار ببرد. اگر این پروژه بزرگ بوده و خاص پس باید واژگانش هم بزرگ و خاص باشد. تکههای اخر کتاب هم تکرار مکررات شده بود... راستش اگر جذابیت سوژه و ستایش پیگیری مهدی قزلی برای مستندنگاری این سوژه نبود به این روایت ۱ از ۵ میدادم. بیشتر حس میکردم دفاعیهای است در مقابل لجنپراکنیهای خبرگزاری فارس تا کتابی که میخواهد قصهی یک پروژه را بگوید. . سوژه حیف شد واقعا.......more
سفرنامهی سه تن از علمای مسلمان هندوستان در سال ۱۹۳۳ به افغانستان. آن زمان هنوز پاکستان تشکیل نشده بود و این علما هندوستانی به شمار میرفتن. پادشاه افسفرنامهی سه تن از علمای مسلمان هندوستان در سال ۱۹۳۳ به افغانستان. آن زمان هنوز پاکستان تشکیل نشده بود و این علما هندوستانی به شمار میرفتن. پادشاه افغانستان شاه نادر شده بود و برای مشورت در امور آموزشی از علمای مسلمان شبه قاره خواسته بود تا به افغانستان بیایند و مشاوره بدهند. کتاب جالب و عجیبی بود. این که خیلی از مشکلات الان افغانستان هنوز همان مشکلات تقریبا ۱۰۰ سال پیش است برایم جالب بود. همانطور که مشکلات الان ایران هم همان مشکلات زمان مورگان شوستر است. اینکه افغانستان به سمت پاکستان گرایش بیشتری داشته ریشهای تاریخی دارد و در این سفرنامه قابل مشاهده است. اینکه زبان فارسی نه زبان کشور ایران بلکه زبانی بینالمللی بوده و اتفاقا لهجهی ایرانیاش مورد تمسخر هم خیلی برایم جالب بود. تا همین ۹۰ سال پیش علمای هندوستان و افغانستان و ازبکستان و... وقتی میخواستند با هم حرف بزنند به فارسی حرف میزدند و نه انگلیسی. جالب بود برایم... نکته زیاد داشت این سفرنامه که در موردش خواهم نوشت اگر فرصتی بیابم....more
کتاب تاریخ مصرف دار. فقط بخش اولش در مورد دو نگرش کلی به نسلها به نظرم ارزش خوندن داشت: یک نگاه چرخهای که میگه همهی آدمها یه چرخهی عمر رو میگذروکتاب تاریخ مصرف دار. فقط بخش اولش در مورد دو نگرش کلی به نسلها به نظرم ارزش خوندن داشت: یک نگاه چرخهای که میگه همهی آدمها یه چرخهی عمر رو میگذرونن و همهی نسلها تو دورههای مختلف عمر شبیه هم هماند و اختلاف نسلها به خاطر اختلاف سن و دورههای زندگیه وگرنه همه ادمها یک رویه رو از سر میگذرونن. و یک نگاه که میگه نسلها با هم واقعا متفاوتند و بر اساس حوادث تاریخی اجتماعی که رخ میده با هم متفاوت میشن که اون هم البته قائل به تکرار نسلها بود. ولی میگفت هر ۵ نسل یک بار شاهد تکراریم. فقط همین بخش کتاب رو دوست داشتم و بقیهش به نظرم ارزش وقت گذاشتن نداشت و من هم فقط سرسری رد کردم....more
جاده و جدایی. اگر تو دو تا کلمه بخوام داستانهای این مجموعه رو خلاصه کنم همینه: جاده و جدایی. همهی قصهها توی مونتانا اتفاق میافتد. یه ایالت شمالی در جاده و جدایی. اگر تو دو تا کلمه بخوام داستانهای این مجموعه رو خلاصه کنم همینه: جاده و جدایی. همهی قصهها توی مونتانا اتفاق میافتد. یه ایالت شمالی در امریکا با شهرهای کوچیک و جادههای طولانی و راهآهن و رود و مزارع بزرگ و زن و مردهایی که روابط شون دچار گسست شده و دارن از هم جدا میشن و نوجوانهایی که جدایی رو با تموم وجودشون درک میکنن... همهی داستانها جادهای بودن و همهشون یه طعم تلخ جدایی رو داشتن. به شدت هم دیالوگمحور بودن. لعنتی بودن. خیلی لعنتی بودن داستانهای ریچارد فورد. حالمو بد کرد. ولی فوقالعاده بود... ...more