مردها در چهار چوب عشق به طور غير قابل تصوري نامردند!! براي اثبات کمال نامرديه انها همين بس که تنها در مقابل قلب عاشق و فريب خرده ي يک زن احساس ميکنند که مردند !! تا هنگاميکه قلب زن تسليم نشده پست تر و سمج تر از يک سگ ولگرد ، عاجزتر و تو سري خورده تر از يک اسير گداتر از همه ي گدايان سامره ، پوزه بر خاک و دست تمنا به پيش گدايي عشق ميکنند !!!!!! اما تا خاطرشان در تسليم قلب زن راحت شد يکباره به يادشان مي افتد که خدا مردشان افريده !!!!!!!! و انوقت کمال مردانگي را در شکنجه دادن و به زنجير شکيدن قلب يک زن اسير .. يعنـــي در بي نهايت نامردي جستجو ميکنند؟
واقعا من درک نمی کنم تا چه زمانی باید تفکرات تعصبی و غیر منطقی در جامعه ی ما تبلیغ شود. در این کتاب به صورت مضحک وافراطی قتل یک انسان و کشتن تنها به بهانه ی شک کردن به داشتن رابطه با همسر تبلیغ شده است. و نکته ی جالب توجه استقبال بسیار زیاد از این کتاب ! و تجدید چاپ شدنهای مکرر می باشد. چرا سعی نمی کنیم کمی واقع بین باشیم؟
اگر بعنوان يك كتاب كه اتفاقات و حال و هواى نوستالژيك داره بهش نگاه كنى قابل قبوله،ولى شخصيت پردازى ها و بويژه قضاوت ها و تصميم گيرى هاى راوى داستان (خسرو) اعصاب خورد كن و زن ستيزانه ست.اين مدل كتاب هاى دهه هفتادى كه اون زمان بشدت مطرح شده بودن رو وقتى ميخونم بيشتر و بيشتر به پروپاگاندايى كه نسل مارو باهاش بزرگ كردن پى ميبرم؛اونطورى كه هميشه اشخاص ثروتمند و پايتخت نشين و منصب دار يا كسانى رو كه مهاحرت كردن به تصوير ميكشيدن توى فيلم و كتاب ها و غيره و غيره.براى همين با اينكه شايد حقش ٣ باشه،ولى بهش ٢ ميدم
این کتاب سالهای سال در کتابخونه خونه بود و من هر بار که از کنارش رد میشدم و چشمم به عنوان کتاب میافتاد نمیدونم چرا احساس میکردم داستانی جذاب در انتظارمه و همیشه منتظر فرصت خوبی بودم برای خواندنش. مادرم کتاب رو در همون سال چاپش خونده بود اما من به تازگی سراغ کتاب رفتم و برخلاف انتظار چندین و چند ساله ام با داستانی بسیار ضعیف و قلمی به مراتب ضعیفتر روبه رو شدم اما چون عادت به رها کردن هیچ داستانی در نیمه ندارم تا آخر همراه خسرو اسفندیاری ، نگاه و دیدش به زندگی و افکارش رفتم و واقعا متاسف و متاثر شدم که به طور بسیار محسوسی سعی بر درست انگاشتن تمامی افکار خسرو و به طور کل باطل و اشتباه نشون دادن سیما و خانواده اش و افرادی که در خارج از ایران زندگی می کنن داشت. نمیدونم نویسنده این کتاب رو برای کی نوشته بود ؟! مردم ؟! یا حکومت وقت ؟! یا صرفا برای گرفتن مجوز چاپ ؟! چقدر خوب میشد اگر به شعور خوانندگان احترام بیشتری گذاشته میشد ! خوانش این کتاب رو حتی برای اتلاف! وقت هم پیشنهاد نمیکنم
این کتاب رو خیلی سال پیش خوندم،وقتی حدود بیست و یکی دو سالم بود،یادمه اون زمان خیلی این کتاب رو دوست داشتم...البته الان بعضی از کتاب ها رو که دوباره خوانی میکنم متوجه میشم حسم بهشون عوض شده و حسم مقتضی سن ام بوده...
تا همین چند مدت پیش فکر می کردم بر اساس واقعیت نوشته شده اما استاد نقدم مهندس بختیاری گفت دختر جون همه اش الکی بود ؛ اشتباها برگه های کتابو خیس اشک کردی . . راستی چرا با احساساتم بازی کردی !
dastan jazabi ke dar chand jeld kholase mishavad zendegi por picho kham ke hameie havades ra bi kam o kast be tasvir mikeshad be khosoos jelde 2 zendegi khod ra anchenan tosif mikonad ke to ra ba tamam pastihaie in zendegi be doroon mikeshad va injast ke ba khandehaiash mikhandi va baraie lahazate baraniash ashk mirizi...
باغ مارشال یک مجموعه چهارجلدی است که چون سایر کتاب ها را در گودریدز پیدا نکردم همینجا خلاصه و نظرم را در مورد هر چهار جلد مینویسم. جلد اول: خاطرات خسرو داستان عاشقی خسرو، ناهید و سیما. به عبارتی شروع ماجرا است. ناهید نشان کرده خسرو است اما خسرو با دیدن سیما عاشق او میشود، حالا اینکه خسرو چه میکند و چه بر سر ناهید و سیما می آید و دیگر حوادثی که این میان به وقوع می پیوندند خواندن کتاب را می طلبد جلد دوم: خاطرات ناهید در 1/3 ابتدایی کتاب آنچه از ابتدا تا انتها کتاب اول رخ داده است را از زبان ناهید می خوانید و بعد میرسید به باقی زندگانی ناهید و خسرو جلد سوم: کو زندگی اوج داستان در این جلد است و جذابیت و کشش بیشتری نسبت به بقیه قسمت ها دارد جلد چهارم: همسفری دیگر با پایان جلد سوم و بیرون رفتن شخصیت ها از صحنه، خسرو بار دیگر به دنبال همسفر و همبازی برای ادامه زندگی میگردد، این جلد کشش چندانی حداقل برای من نداشت اما خالی از لطف هم نبود.
در کل باغ مارشال روایتی عاشقانه است از زندگی یک جوان عشایری از پیش از انقلاب تا سال ها پس از آن. دلنشین و خوش مزه است اما گاهی کمی کشدار می شود. در مقایسه با آثاری مثل بامداد خمار، سووشون، سال بلوا و شوهر آهو خانم کمی بی مزه به نظر می رسد اما به یکبار امتحان کردنش می ارزید.
نویسنده در پس داستان پر فراز و نشیب و کمی چاشنی اغراق، جدا از پدید آوردن فضای مناسب و جذاب داستانی، به نظر به دنبال نشان دادن نوع نگرش به اتفاقات بر اساس تعلق به طبقه و فرهنگ شخصیت های داستان می باشد.
This entire review has been hidden because of spoilers.