Amir Cheheltan was born in 1956 in Tehran and has published eight novels, five volumes of short stories and a screenplay. Due to censorship, his first novel, The Mourning of Qassem, was only published in 2003, twenty years after it was written, and many of his novels have had to undergo revisions. Cheheltan supervises the creative writing workshop at the Karnameh Culture Centre in Tehran, and writes feature articles for international papers such as Frankfurter Allgemeine and Süddeutsche Zeitung.
مجموعه بوکی نبود. داستان کوتاههایی که در این کتاب بود از دیگر داستان کوتاههایی که از چهلتن خونده بودم بهتر بود. داستان کوتاه (مرگ دیگر چیز مهمی نیست) از این کتاب رو خیلی دوست داشتم.
خوشبختانه در این دو سه دهه ی اخیر، بسیاری به نوشتن پرداخته اند و در میان آثار چاپ شده، کارهای قشنگ، کم نیست. اما متاسفانه به هزار و یک دلیل، یکی هم دور افتادگی از ایران، خواندن همه ی آنها برایم میسر نشده. از میان بسیاری که خوانده ام، کارهای درخور ستایش کم نیستند؛ از این مکان (قاضی ربیحاوی)، دیوان سومنات (ابوتراب خسروی)، جامه به خوناب (رضا جولایی)، خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ (ایرج صغیری)، نیمه ی غایب (حسین سناپور)، پرنده ی من (فریبا وفی)، رنگ کلاغ (فرهاد بردبار)، راز کوچک و داستان های دیگر (فرخنده آقایی)، سیاسنبو (محمدرضا صفدری)، سوء قصد به ذات همایونی (رضا جولایی)، سلام خانم جنیفر لوپز (چیستا یثربی) و... کسانی چون شهریار مندنی پور و محسن مخملباف هم بوده اند که بنظر من چند اثرشان خواندنی و ماندنی ست؛ "هشتمین روز هفته"، "سایه های غار"، "ماه نیمروز" و "دل دلدادگی" از شهریار مندنی پور و "باغ بلور" و چند اثر دیگر از محسن مخملباف که در مجموعه ی آثارش با نام "گنگ خوابدیده" خوانده ام. از آنان که پیش از انقلاب هم می نوشتند، چند کار از جعفر مدرس صادقی؛ "گاوخونی"، "شریک جرم" و...، چند اثر از امیر حسن چهلتن؛ "دیگر کسی صدایم نزد" و "تالار آینه" و... را دوست دارم. برخی شان انگار دیگر نمی نویسند، "صفدری" مثلن، یا "صغیری"، و چه حیف! شاید هم که نوشته اند و مثل کار خیلی های دیگر در هزار توی تایید و مجوز و غیره مانده است...
به لبهای آبی دریا دعوت شده ارغوان لبهایت پریهای کوچک قرمز آمدهاند تا دانه فردا را در دل تو نقاشی کنند
زندگی به سطح دریا نزدیک شده و دست از آب بیرون آورده قایق پارو می زند قایق پارو می زند هی قایق به جنگل بدهکار است از آدمها کینه دارد و چقدر از تبر بدش می آید ماهی ها تشنهاند دریا تشنه است زندگی تشنهتر نگاه تو تمام آبهای جهان را سیراب میکند
زندگی به سطح دریا رسیده و تمام قایق ها به جنگل برگشتهاند و تو دانه کوچک فردا را به پری ها پس دادهای تو سبز بودین سبزتر شدهای
صيغه(مجموعه داستان دخيل بر پنجره فولاد(مجموعه داستان روضه قاسم(رمان تالار آينه(رمان ديگر كسي صدايم نزد(مجموعه داستان مهر گياه(رمان چيزي به فردا نمانده است(مجموعه داستان تهران،شهر بي آسمان(رمان عشق و بانوي ناتمام(رمان ساعت پنج براي مردن دير است(مجموعه داستان كات،منطقه ممنوعه(فيلم- داستان سپيده دم ايراني(رمان اخلاق مردم خيابان انقلاب
کتابی خوب! با خواندن هر داستانش انگار روح و روان خودم در داستان جاری ست،با داستان هایش در اعماق شخصیت ها و داستان رفتم و خودم را جایشان گذاشتم. به شما هم پیشنهاد می دهم که اگر به دنبال کتابی غیر تکراری هستید همین را انتخاب کنید.
دفتر اول مرا یاد شازده احتجاب انداخت در هوای ان کتاب انگار شناور بودم.اما داستان پنجره سبز برگ هادفتر دوم انگار شرح مرگ صمد بهرنگی بود عمیقا غم انگیز نو شته شده و تاثیر گذار.