Jump to ratings and reviews
Rate this book

Mick Harte Was Here

Rate this book
How could someone like Mick die?

He was the kid who freaked out his mom by putting a ceramic eye in a defrosted chicken, the kid who did a wild dance in front of the whole school—and the kid who, if only he had worn his bicycle helmet, would still be alive today. But now Phoebe Harte's twelve-year-old brother is gone, and Phoebe's world has turned upside down.

With her trademark candor and compassion, beloved middle-grade writer Barbara Park tells how Phoebe copes with her painful loss in this story filled with sadness, humor—and hope. Chosen by "Publishers Weekly" as one of their Best Books of 1996. "A full-fledged and fully convincing drama."—(Publishers Weekly

89 pages, Paperback

First published January 1, 1995

Loading interface...
Loading interface...

About the author

Barbara Park

358 books965 followers
Barbara Park received over 40 awards for her books, including 25 Children's Choice awards.

Park was the daughter of a merchant and a secretary, Doris and Brooke Tidswell. She grew up in Mount Holly Township, New Jersey. From 1965 to 1967, she attended Rider College, later finishing her B.S. in 1969 at the University of Alabama. She married Richard A. Park in 1969. She lived in Phoenix, Arizona for almost 30 years and had two sons, Steven and David. She was the author of the popular Junie B. Jones children's series. She won seven Children's Choice Awards, and four Parents' Choice Awards. She also wrote many middle grade novels, such as The Kid in the Red Jacket.

(Source: Wikipedia)

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,979 (50%)
4 stars
1,215 (31%)
3 stars
562 (14%)
2 stars
110 (2%)
1 star
48 (1%)
Displaying 1 - 30 of 540 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,566 reviews56.6k followers
November 22, 2020
Mick Harte Was Here, Barbara Park

Mick Harte Was Here is a novella written by Barbara Park, which focuses on how Phoebe, a thirteen-year-old girl, copes with the death of her brother, Mick Harte, who was killed in a bicycle accident due to head injuries he received while not wearing his helmet. In 1998, the book was awarded the annual William Allen White Children's Book Award. Thirteen-year-old Phoebe Harte's younger brother, Mick, dies in a bicycle accident, because he chooses not to wear a helmet. ...

تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و نهم ماه ژوئن سال 2012میلادی

عنوان: میک هارته اینجا بود؛ نویسنده: باربارا پارک؛ مترجم: نازنین دیهیمی؛ تهران، ماهی، 1388 (1390)؛ در 83ص؛ شابک 9789642090570؛ موضوع ادبیات کودکان و نوجوانان - خواهران و برادران - از نویسندگان ایالات متحده آمریکا - سده 20م

فهرست: میک؛ آژیر؛ آفریقا جای گندیه؛ گنج‌ها؛ ورجه ورجه روی پیانوی بهشت؛ خودت رو جمع کن؛ گربه‌ها در بهشت می‌خندند؛ عقل سلیم و نتیجه‌گیری درست؛ تا ابد

راوی «میک‌ هارته اینجا بود» خواهری است سیزده ساله، که به تازگی برادرش «میک»، را در تصادف دوچرخه از دست داده است، و باید با نبود او کنار بیاید؛ ‌‌‌«باربارا پارک»، نویسنده‌ ی همین کتاب، خود روانشناس کودکان هستند، و می‌دانند درباره‌ ی چه چیزی حرف می‌زنند، و فراتر از آن آشنا هستند چگونه داستان بنویسند

نقل از متن: بگذارید از همین اول بگویم که تصادف کرد؛ کل ماجرا نم شد از این «تصادفی»تر هم باشد؛ یعنی «میک» نه داشت خل بازی درمیآورد، نه لایی میکشید؛ هر دو دستش روی دسته‌ های دوچرخه بود و همه چیز هم به قاعده؛ فقط چرخ‌اش به یک سنگ گیر کرد، و پرت شد، و خورد به پشت کامیونی، که داشت رد می‌شد؛ حتی یک خراش هم برنداشته بود.؛ ضربه‌ ی مغزی. تمام

پس این از آن کتابهایی نیست، که اول عاشق قهرمانش میشوید، و آخرسر او میمیرد.؛ از اینجور کتابها متنفرم، و تازه به نظرم وحشتناک است، که بخواهم از تصادف برادرم، به عنوان نقطه ‌ی اوج اشک انگیزِ یک داستان تراژیک، استفاده کنم؛ من نمیخواهم اشک شما را دربیاورم؛ فقط دلم می‌خواهد برایتان از «میک» بگویم؛ ولی فکر کردم، باید همان اول بهتان بگویم، که او دیگر اینجا نیست؛ به نظرم اینطوری منصفانه تراست؛ من فقط ده ماه از او بزرگ‌تر بودم؛ من با «برنامه ‌ی قبلی» به دنیا آمدم؛ اما میک «اتفاقی» بود؛ خودش هم خیلی از این کیف می‌کرد؛ اتفاقی بودن را می‌گویم.؛ هميشه سر به سر پدر و مادرم می‌گذاشت.؛ می‌گفت حتی قبل از اینکه وجود داشته باشد، توانسته دو تا شیمیدان را، که قرص ضدبارداری هم داشته‌ اند؛ دور بزند؛ می‌گفت «فقط فکرش رو بکنید که وقتی یه سیزده- چهارده ساله ی آب زیرکاه شورشی بشم، چه کارها که نمی‌کنم!»؛ بعد دست‌هایش را به هم می‌مالید، سرش را عقب می‌برد، و ادای خنده‌ ی ترسناک دانشمندهای دیوانه ‌ی توی فیلم‌ها را، درمی‌آورد.؛ «یوهاها هاها...»؛ بعد هم قوز می‌کرد، و لنگان لنگان از اتاق بیرون می‌رفت؛ «میک» خیلی خوب می‌توانست صداها را تقلید کند.؛ یک نوار از صدایش ضبط کرده ‌ایم، که دارد داد می‌زند «ذوب شدم! ذوب شدم!» و صدایش درست مثل جادوگر بدجنس غرب، در داستان «جادو گر شهر اُز» است؛ یعنی دقیقا مثل خودش.) پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 01/09/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for sAmAnE.
500 reviews84 followers
August 6, 2022
میک هارته اینجا بود، روایتی از دختر نوجوانی است که برادرش را بخاطر بی‌احتیاطی در دوچرخه سواری از دست داده و حالا او و خانواده‌اش هستند که باید با سوگ برادر کنار بیایند. به شدت تاثیرگذار بود. نویسنده در آخر کتاب اهدافی که داشته را به وضوح بیان می‌کند. برخی از آن‌ها عبارتند از : دانستن قدر اطرافیان تا زمانی که کنارمون هستند و اینکه به بچه‌ها یادآوری کنه که مدام باید احتیاط کنند و در نهایت اینکه چطور با غم فقدان کنار بیایند.
Profile Image for Sara Kamjou.
597 reviews295 followers
February 11, 2017
با اینکه داستان از زبون یه دختر نوجوون روایت می‌شه و افکار و دنیای اونو نشون می‌ده اما میک‌هارته آنجا بود اصلا یه رمان تینیجری نیست و به نظر من هر کسی تو هر سنی می‌تونه باهاش ارتباط برقرار کنه.
داستان درباره‌ی پروسه‌ی سوگه و این‌قدر عالی مراحل و روندش رو در قالب داستان نشون داده که آدم دوست داره برای باربارا پارک دست بزنه.
شخصیت‌پردازی با وجود کم‌حجم بودن کتاب عالی بهش پرداخته شده و می‌شه کاملا باهاشون ارتباط برقرار کرد.
به نظر من نویسنده‌ی کتاب ریسک کرده و تو یه داستان که اشک آدم رو درمیاره با ظرافت خاصی طنز به کار برده که دقیقا شبیه بندبازیه. یعنی اگر یه ذره زیاده‌روی می‌کرد می‌تونست باعث سقوط کتاب بشه. اما خوشبختانه همه چیز به اندازه ست و من عاشق این ویژگی متمایزکننده‌ی این کتاب شدم.
میک‌هارته آنجا بود خیلی خیلی کتاب خوبی بود و حرف‌های زیادی برای گفتن داشت که باعث می‌شه دوست داشته باشم بعدا بازم بخونمش.
--------------------------------
بخش‌های ماندگار کتاب:
زویی بیشتر وقت‌ها فقط گوش می‌داد. حتی وقتی من همان حرف‌های قبلی را دوباره و دوباره می‌زدم، وانمود می‌کرد بار اولی است که آن‌ها را می‌شنود. از آن به بعد همیشه می‌توانستم با او حرف بزنم.
...
قضیه اینه که همه یه سری جواب حاضرآماده برای سوال‌های آدم دارن. ولی هیچکدوم به نظر من با عقل جور درنمی‌آن.
...
در ضمن، این را هم بگویم که هیچوقت با من مسابقه‌ی زل زدن نگذارید. چون امکان ندارد برنده شوید.
Profile Image for Amin.
Author 12 books145 followers
May 29, 2018
" نمیشه مردم رو به زور مجبور کرد از عقل سلیم استفاده کنن و نتیجه درست بگیرن "

یکی از دوستان قبل خوندن کتاب میگفت که خوندن این کتاب به کسایی که اخیرا کسی رو از دست دادن به شدت توصیه میشه. منم میخوام این توصیه رو بکنم. کتاب توصیفات خیلی خیلی خوبی داره و شرایط یک نوجوان که برادرش رو تازه از دست داده، تحولات روحیش در مدتی که از مرگ عزیزش میگذره و اینجور چیزها رو خیلی خوب به تصویر کشیده. هنگام خوندن کتاب امکان نداره که بغض نکنید اما اینکه اشکتون در بیاد یا نه بستگی به این داره که شرایط مشابه رو تجربه کرده باشید یا نه.

من خوشبختانه یا متاسفانه عزیزی رو از دست ندادم. خوشبختانه‌اش که معلومه واسه چیه اما متاسفانه‌اش به خاطر اینه که هنوز اون شرایط و ضربه‌های روحیش رو تحمل نکردم. پس باید منتظر یه ضربه وحشتناک باشم (دارم تو ذهنم اسم کسایی که از دست دادنشون میتونه همچین ضربه‌ای رو به من بزنه مرور میکنم. زیاد نیستن، حتی کمتر از انگشتای دو دست، اما از تصورش هم پشتم میلرزه). البته یه راه دیگه هم هست و اونم اینکه من زودتر از همه بمیرم (به طرز عجیبی حتی این رو ترجیح میدم به باقی گزینه‌ها). خب به همین دلیل من واقعا اشکم سر این کتاب در نیومد اما خیلی متاثر شدم.

اون فصول آخر کتاب رو بیشتر از بقیه دوست داشتم. اونجا که فیبی با باباش داشتن دنبال علت مرگ میک میگشتن و باباش با یه بصیرت خاصی احساس گناه فیبی رو از بین برد.

یه نکته خیلی خاص که این کتاب به هممون میگه اینه که خب مرگ اتفاقیه. هیچ جا ننوشته که قبل مردن، مرگ خبرت میکنه که بهترین لباست رو بپوشی و به استقبالش بری. هیچ جا ننوشته که مرگ از قانون سنی خاصی پیروی میکنه. یهو میاد و یهو میره. ممکنه لحظه‌ای بعد از خوندن این ریویو سراغت بیاد یا ممکنه وقتی داری یه لیوان آب میخوری، آب بپره تو گلوت و بمیری. مرگ به شدت خلاقه و هزاران روش برای گرفتن جون انسان‌ها تو چنته داره. پس حالا که انقدر به مرگ نزدیکیم، بهترین کار چیه؟ شاید بهترین کار این باشه که جوری با بقیه رفتار نکنیم که اگه طرف مقابلمون لحظه‌ای بعد مرد، تا آخر عمر حسرت اینو بخوریم که آخرین دیدارمون چقدر ناخوشایند بوده. البته نمیخوام بگم که مثل یک قهرمان باشیم که توی ذهن همه موندگار بشیم، نه. خاک سرده و دیر یا زود فراموش میشیم. حتی اگه نسلی که با ما آشنا بوده فراموشمون نکنه، نسل‌های بعدی فراموشمون میکنن و حتی اگه اونقدر بزرگ بشیم که نسل‌های پیاپی ازمون یاد کنن، یه روز که دنیا از بین میره همه ما رو هم فراموش میکنن. پس فرق اینکه الان، ده سال یا هزار سال دیگه فراموش بشیم چیه؟

حاشیه نرم. خلاصه مطلب اینه که «میک هارته آنجا بود» کتاب خوبیه و خوندنش حداقل یک بار حتما توصیه میشه. اینکه چقدر ازش لذت ببرین یا باهاش همذات پنداری کنین هم به شدت به شرایط روحی و اتفاقاتی که توی زندگی از سر گذروندین بستگی داره.

پ.ن 1: طرح جلد فارسی کتاب رو اصلا دوست نداشتم. به جاش طرح جلد کتاب انگلیسی که نسخه چاپی 2011 است خیلی دوست داشتنی تره و مفهوم رو هم بهتر میرسونه.

پ.ن 2: ترجمه کتاب واقعا خوب بود. ای کاش اینجور مترجم‌ها و ترجمه‌ها بیشتر و بیشتر بشن که حداقل به خاطر کیفیت ترجمه اوقات آدم تلخ نشه.

پ.ن 3: یه طنز خاصی داره کتاب. با وجود غمناک بودنش بعضی جاها ممکنه واقعا پقی بزنین زیر خنده یا حداقلش لبخند بزنین.

پ.ن 4: امتیاز کتاب از نظر من 3.6 بود. اما اینکه چرا به پایین گردش کردم؟ نمیدونم. میدونم منطقی نیست اما کی خواست منطقی باشه هیچ وقت؟

"موضوع این است که معمولا وقتی کارهای احمقانه می‌کنیم، شانس می‌آوریم و جان سالم به در می‌بریم و اگر دفعاتی که شانس می‌آوریم زیاد شود، زود خیال می‌کنیم که هر دفعه قرار است خوش شانسی بیاوریم. یعنی تا ابد"
Profile Image for Sara.
45 reviews6 followers
May 18, 2023
همیشه مرگ بر اثر تصادف دردناک باقی می‌مونه، این‌که فقط بخاطر رعایت نکردن یه نکته ایمنی یا بخاطر یه لحظه غفلت و حواس پرتی زندگی یه آدم تموم میشه.
کتاب لحن دوستانه و کودکانه‌ای داره و راوی خواهری است که برادرش رو در یک سانحه تصادف از دست داده و در ادامه ما شاهد دست و پنجه نرم کردن اعضای این خانواده با چنین غمی هستیم.

در جایی از کتاب می‌خوانیم:
«این که حتما خواست خدا برای میک همین بوده و از این حرف‌ها. آن وقت من می‌گفتم کار دارم و باید بروم و گوشی را قطع می‌کردم. یعنی ببخشید ها اما من در حال و هوایی نیستم که بخواهم از خدا به خاطر این برنامه قدردانی کنم.»


پ.ن: به نظرم کوتاه‌ترین و غم‌انگیزترین کتابی بود که امسال خوندم. دلیلش هم این بود که ت��ی این کتاب ما دو نفر رو از دست دادیم، یه شخصیت خیالی به نام میک و یه شخصیت حقیقی که مترجم این کتاب بود.
پ.ن: یک ستاره‌ای که کم دادم به این کتاب هم به این دلیل بود که من متاسفانه یا خوشبختانه هیچوقت غم از دست دادن خواهر یا برادری رو احساس نخواهم کرد، از این جهت فقط از غم فقدان یک آدم غمگین شدم و ارتباط روحی شکننده‌ای با کتاب نگرفتم.
در نهایت امیدوارم هیچ‌کس این قصه دردناک رو تجربه نکنه.

پایان: بیست و هفتم اریبهشت ماه سال ۱۴۰۲
Profile Image for Alialiarya.
172 reviews29 followers
August 22, 2022
مرگ میک هارته را خواهرش روایت می‌کند. خواهر تقریبا هم‌سنش که در آخرین دیدار با برادرش فحش بسیار بدی به او داده‌. میک هارته این جا بود داستان کوتاهی‌ست از نگاهی کودکانه و معصوم به جهان خشن مرگ. غم و خنده‌ی توامان در روایت کودکی که دیگر در جهان نیست. باربارا پارک از بهترین راویان نوجوانان است. نه نوجوانانش کودکند و نه جوان. نه بیش از حد احمقند و نه بیش از حد عالم. جایی خواهر می‌گوید توانایی کنترل اوضاع بعد از مرگ عزیز از خانواده‌ی ما بر نمی‌آید که با کوچک‌ترین تغییر برنامه دچار مشکل می‌شود از خانواده‌های سلطنتی بر می‌آید... آیا واقعا می‌توان برای مرگ افراد خانواده آماده بود و شرایط را کنترل کرد؟ خیال نمی‌کنم. یادگاری این کتاب برای من توجه بیشتر به کودکان است در مقابل غم‌های بزرگ‌. حداقل جهان کثافت ما بزرگ‌ترها با مختصات مرگ بیشتر آشناست. اگر یک ساعت وقت دارید و دوست دارید به جهان بنگرید گزینه‌ی خوبی‌ست‌

نازنین دیهیمی در عمر کوتاهش ترجمه‌های ویژه و قا��ل تقدیری داشت. روحش شاد

Profile Image for ✦BookishlyRichie✦.
639 reviews1,038 followers
January 15, 2018
5 STARS!!

This is my first 5 star read of 2018! I have a little story for you before I get into my thoughts on this book. Last year I bought this book at a library book sale for 10 cents and from the premise I thought I'd love it. Later in 2017, I took his book off of my shelf and put it in a box I keep for books I'm thinking of not keeping but give myself time to decide. About a few days ago, I pulled his box out from under my bed, dusted it off and opened it up. Mick Harte Was Here was on top of all the other books and it was as if I'd seen it for the first time in that sale, I pulled it out of the box and opened it to the first page and sat down and read that one page. Afterward, I closed the book and told myself, I'm keeping this and put it on my desk to read and I'm so glad I did.

This book is only 89 pages long and I read it in one sitting, which I loved because I'm a huge lover of short reads. But this book kept me tied to it for the couple of hours it took for me to get through it and I cried and cried and cried while reading it. Certain parts of the book really struck me and with my relationship with grief and death, I felt an extra attachment to this story. It's about a 12 year old girl who loses her younger brother to a bike accident and that is all I will say. Go read this yourself, you will not regret it, I REPEAT, you will not regret it. This book made me feel things, made me laugh, and had me yanking tissues out of the side of my reading chair. It was beautiful, raw, and full of heart. I loved this damn book. Now, go read it. - R.
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book992 followers
January 18, 2020
خیلی سخت می‌شه با این کتاب گریه نکرد و اگه مثل من، تو محل‌کارت بخونیش وضعیتت سخت‌تر هم می‌شه. این‌ کتاب رو می‌شد در شرایط بهتری به بچه‌هایی پیشنهاد داد که با مرگ یه آدم نزدیک مواجه می‌شن و این کتاب بهشون یه جواب نسبتاً قابل اطمینان به این سؤال که «الان شخصی که مُرده کجاست؟» می‌ده. ولی چیزی که می‌شه دید غرق شدن همه‌مون در حجم اخبار و اتفاقات بده و بعیده بشه بچه‌ها رو کاملاً از این شرایط دور نگه داشت، چه برسه به این‌که بخوای بهشون راهی برای مواجهه با مرگ نشون بدی. الان بچه‌هایی مثل رایان پورجم، خیلی بهتر از ما، در مقابل مرگ می‌ایستند و حرف می‌زنن در حالی‌که صداشون پر از بغض و اندوهه.
Profile Image for Zahra Mahboubi.
38 reviews50 followers
January 5, 2018
دیشب یکهو به دلم افتاد بخونمش و یه نفس خوندمش
باهاش بغض کردم و لبخند زدم و بار دیگه فهمیدم بودن و نبودن‌مون، چقدر به یه نخ نازکی بنده
هر خاطره ممکنه آخرین خاطره باشه...
به نظرم لازمه هرکسی یک بار تو زندگیش این کتاب رو بخونه، فارغ از سن و سال...

روح نازنین دیهیمی عزیز شاد...
6 reviews
March 4, 2009
Dang, You know that a book is good when Grant acually feels bad for a fictional character. This the case for Mick Harte was Here. It's a, dare I say, heartbreaking book about a girl and her family having to deal with the deppresion of the death of their son/brother. Mick crashes into a car and sofie, his sister, blames herself for it because Mick asked if she could take his bike home for him. Instead she refused because of the fight that they had earlier. Throughout the story people keep telling that they are sorry and she replies "for what?" In the book she remembers key flashbacks of the time when Mick was still alive. It's good, really good and is short and sweet. If you see this anywhere get it.
Profile Image for Marzieh Torabi.
117 reviews71 followers
April 11, 2018
جایی خونده بودم که خوندن این کتاب رو به کسایی که عزیزی رو از دست دادن توصیه می‌کردن. حالا خودم کتاب رو زمانی خوندم که نازنین دیهیمی دیگه این‌جا نیست و موقع خوندن کتاب حتی یک لحظه هم داستان زندگی نازنین از ذهنم بیرون نرفت...
Profile Image for Mahi.
74 reviews21 followers
October 25, 2021
کتاب کوتاهه، ولی نویسنده کاری کرده خواننده در همین هفتادهشتاد صفحه با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنه.
کتاب غم‌انگیزه، ولی نویسنده کاری کرده خواننده بعضی‌جاها میون اشک‌هایش بخنده.
کتاب ساده‌ست، ولی نویسنده کاری کرده خواننده این داستان رو عمیق و زیبا بدونه.
Profile Image for Rana Heshmati.
508 reviews755 followers
June 10, 2013
زارى زدم باهاش.
"خوبى سيمان همين است. همين كه تا 'ابد' مى ماند. "
Profile Image for Fatemeh Bahrami.
117 reviews59 followers
February 8, 2022
″ اما درد را هرجور حبس کنی فرقی نمی‌کند، درد آخرسر تمام ذهنت را خواهد گرفت؛ جوری که دیگر نتوانی نادیده‌اش بگیری. ″

نوشتن از سوگ سخته، نوشتن از سوگ به زبان کودکان یا نوجوانان سخت‌تر. خوشحالم که نویسنده به خوبی از پسش براومده بود. خوندنش رو قطعاً توصیه می‌کنم.
Profile Image for نرگس پ.
45 reviews
June 10, 2013
یه جا تو کتاب "اگر شبی از شب های زمستان مسافری" شخصیت اصلی از یه نفر که کارش این بود که برای انتشارات ها کتاب بخونه و دسته بندی کنه می پرسه که چه شکلی کتابا رو دسته بندی می کنی؟ طرف هم جواب می ده: از روی تعداد مرگ. اگه مرگی نداشت کودک نوجوانه ، اگه یه مرگ داشت رمانِ ادبیه و اگه بیشتر کتاب پلیسیه.
میک هارته اینجا بود در این رابطه صدق نمی کنه. یه مرگ داره شاید هم هزارتا مرگ داره اما از اون -همونطور که شخصیت اصلی داستان میگه- بعنوان نقطه اوج تراژیک استفاده نمی کنه. صرفاً یه حادثه ی "اتفاقی" به حسابش می آره و این ، چیزیه که کتاب رو انقدر عالی کرده.
Profile Image for Razieh Shahverdi.
109 reviews52 followers
February 2, 2018
کتاب رو از فیدیبو گرفتم تا قبل از هدیه دادن به کسی بخونمش. دلم نمی‌خواد کتابی رو که قراره کادو بدم، خودم بخونم که هیچی از بوی تازگیش برای اون طرف نمونه. می‌خواستم ببینم به درد کسی که سه نفر از اعضای خونواده‌ش رو تو یه حادثه از دست داده می‌خوره یا نه.
کتاب اشکم رو درآورد، خندوندم و به فکر واداشتم. جمع‌جور و چفت‌وبست‌دار و درست و جذاب. نه فقط به نوجوونا، نع فقط به بزرگسالا و نه فقط به هرکی که عزیزی رو از دست داده، «میک هارته اینجا بود» رو به همه پیشنهاد می‌کنم.
روح نازنین دیهیمی عزیز شاد که اگر اینقد زود نمی‌رفت، چه اسم موندگاری می‌شد توی ترجمه.
Profile Image for Paty.
320 reviews5 followers
April 2, 2009
Just finished this book with my young student book club. This is a great book to read and discuss the death of a sibling. Death is a hard subject to talk about and Barbara Park touches upon how it affects different people - the family, friends, and schoolmates. Deeply touching but told with great insight.
Profile Image for Saeed Ramazany.
Author 1 book63 followers
November 15, 2017
عالی.
داستان در مورد مرگ برادر شخصیت اصلی کتابه.
آخرای کتاب، تو یه صحنه‌ی احساسی (که به شخصه موقع خوندنش بغض کردم) داستان به ما یاد می‌ده که برای انجام کارهای مفید، برای رعایت امنیت نباید نگران قضاوت بقیه باشیم. نباید نگران باشیم که فلان کار ضایع است.
برای همین موضوع،‌ به شدت به نوجوونا توصیه میشه.

از کتاب به قدری خوشم اومد که تا حالا یه ۱۰ تایی خریدم و هدیه دادم.
Profile Image for Malihe bayat.
20 reviews18 followers
July 31, 2018
من باهاش گریه کردم و خندیدم..قشنگه
Profile Image for Motahare Ghaderi.
168 reviews74 followers
September 28, 2017
کتاب ساده ای بود. با اینکه پر از جملات طنز و خاطره ها و اتفاقت طنز بود اما مگه میشد به روی خودت نیاری که چه غمی توی کتاب هست!
طنز نویسنده باعث شده بود تا میای بری که غمگین شی،یه خاطره ی طنز برت گردونه رو مود عادی و این یه ضعف نبود بلکه به نظرم در راستای هدف نویسنده بود: که آره!آدما می میرن در حالی که اصلا توقعش رو نداری، ولی نیست نمی شن، همه جا هستن میشه جای زانوی غم بغل کردن اسمشونو ببری،خاطره هاشونو مرور کنی و به همه خل بازی هاشون بخندی، این جوری اونا برای همیشه توی یادت می مونن، زنده می مونن و تو هم می تونی به زندگی ادامه بدی..
دوست داشتم کتاب رو. هم شروعش رو هم پایانش رو. اصلا پایانش ،جمله های آخرش خیلی خوب بود.ساده ، نه چندان عمیق ولی دوست داشتنی...
Profile Image for Zeynab.
97 reviews57 followers
Read
January 24, 2021
« اگه خدا همه جا هست، و میک حالا پیش خدائه، پس اونم همه جا هست. »


آمیزه دقیقی از همه احساساتی که بعد از سوگ سراغ آدم میان،
و سعی در نگه داشتن یاد عزیز از دست رفته،
حتی اگه بخوای جمله
«میک هارته این جا بود»
رو روی سیمان یادداشت کنی...
گریه اجتناب ناپذیر بود اینجاش و کلا در طول کتاب...

کوتاه بود و حتی زبونش به اندازه بیان یک دختر نوجوان طنز و بامزه، با همه تلخی های اون اتفاق.
Profile Image for Azam Amirgholami.
57 reviews69 followers
April 11, 2018
گفتم: «من میک رو از دست ندادم، خانم بری هیل. من نذاشتمش یه جایی، فراموشش هم نکردم، یا مثلا تو اتوبوس جا نذاشتمش. اون مُرد٬ می‌فهمید؟ میک مرد، اما من هیچ‌وقت، هیچ‌وقت اونو از دست نمی‌دم. بنابراین خواهش می‌کنم دیگه هیچ‌وقت این عبارت رو تکرار نکنید.»
Profile Image for Grace.
4 reviews1 follower
November 17, 2012
This is the most sad, depressing book someone could read so I recommend if you buy this book, buy a tissue box too.
Profile Image for Yasoon.
42 reviews7 followers
January 14, 2023
وقتی یکی از نزدیکان‌ت می‌میره -مخصوصا اگر کسی باشه که باهاش کلی لحظه‌ی خوب و خنده‌ی کشترک داشتی، بالاخره روزی می‌رسه که حس می‌کنی داری آروم‌تر می‌شی و به حالت نرمال‌ت نزدیک می‌شی. شاید یک غذای خوشمزه بخوری یا یک خاطره‌ی بامزه یادت یا یک بچه‌ گربه یا توله‌سگ رو ببینی. یکهو به خودت میای و می‌بینی عذاب وجدان داری. انگار می‌دونی که دیگه نباید خوشحال باشی، چون دیگه اون آدم پیش‌ت نیست. چون تو باید به غم‌ش وفادار بمونی.

“I didn’t feel better. I would never feel better. Feeling better sounded almost disloyal, if you want to know the truth. And just to make sure I stayed as depressed and loyal as possible”

“Death sort of gives you a new outlook on the importance of proper silverware. It’s called “perspective”. It means your father doesn’t iron a crease in his pants every morning. And the hamburgers come in all shapes and sizes.”
———
این کتاب رو شاید ۶-۵ سال پیش تصمیم گرفتم بخونم. انقدر اتفاقات مختلف افتاد که تازه الان و در بدترین حال و روز روحی و بعد از کلی فقدانِ ناگهانی رفتم سراغش. اگر وسطش انقدر گریه نمی‌کردم و سردرد نمی‌شدم، احتمالا همون دو ساعته تموم می‌شد. ولی خب دو روز طول کشید.
باربارا پارک نویسنده‌ی محبوبیه که شهرتش حاصل سری کتاب‌های دیگه‌ایه. مخاطب این کتاب، شاید نوجوون بوده باشه، ولی خب تا لحظه‌ای که می‌میری، کلی آدم اطرافت داری که هرکدومشون ممکنه قبل از تو بمیرن؛ و دوام آوردن بعد از تماشای مرگ عزیزان، نیازمند یه جهان‌بینی و دیسیپلینه. مهم نیست چندسالت باشه، هرازگاهی باید نحوه‌ی مواجهه با مرگ عزیزان رو تمرین کنی.
Profile Image for Philip.
976 reviews259 followers
April 21, 2020
Mick Harte Was Here is a profoundly moving story on mortality, blame, love, remembrance, family, guilt, and childhood freedoms. I wasn't expecting it, to be honest.

It has been a while since I read a children's book I've enjoyed. Fuzzy Mud by Louis Sachar comes to mind, as does The One and Only Ivan. While a lot of people loved them, they felt like kid's books to me. The best of children's literature has the power to connect, no matter one's age. That's part of what makes (or will make) Harry Potter, Narnia, or Alexander and the Terrible, Horrible, No Good, Very Bad Day timeless.

You find out on page one that it was a bike accident. That Mick hit a rock. And like any Jon Krakauer book, you know where you're heading: here's the tragedy. Here's how we got here.

For me, the most honest parts of the book are the ones that I hesitate to ask. "And my grandmother says that God must have needed Mick more than we did. Only what kind of selfish God is that? To just snatch somebody away from the people that love him? Not to mention the fact that it's a little hard to believe that the most powerful being in the entire universe needs a seventh-grader who can't even program a VCR without screwing up the TV."

I've been (and maybe we've all been) the grandmother saying things trying to help, and hurting. Or the insecure friends at school, keeping their mouths shut - protectionist: ourselves, you - and hurting. Maybe that's what acceptance of mortality is: pain.

*Edit* I read this book because the junior high where I used to teach read it together as a school. I'm grateful to be included, even though I'm no longer there. I'm interested to hear how it was received by the students and staff.
Profile Image for Shimadoosti.
4 reviews11 followers
February 3, 2018
این کتاب به زییایی احساسات لطیف کودکانه و قهر و آشتی های شیرین بین خواهر و برادر رو به تصویر میکشه ... علاقه شخصیت داستان به برادرش به زیبایی توصیف شده و من لحظه به لحظه رمان باهاش همزادپنداری می کردم . اگر دلتون برای معصومیت دوران کودکی و احساسات ناب اون زمان تنگ شده پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید.
Profile Image for Parnian Rahimi.
28 reviews5 followers
January 17, 2021
و من به نازنین دیهیمی فکر می‌کنم که وقتی همسن الان من بود، رفت و چه قدر هنوز
«نازنین دیهیمی این جا هست».
ممنونم، که این اثر رو ترجمه کردی ...
که چه قدر دلم می‌خواد برم و خواهرم رو در آغوش بگیرم ...
من هیچ جای کتاب گریه نکردم ... نمی‌خوام گریه کنم ... اصلا نمی‌خوام بهش فکر کنم ...
می‌خوام فکر کنم که هیچ وقت قرار نیست هیچ کسی بمیره ...
می‌خوام از همین الان برای همیشه یه مشاور سوگواری پیدا کنم ... چون من حتی در برابر میک هم نتونستم سوگواری کنم ...
لعنتی، یکی از زیباترین داستان‌هایی بود که خونده بودم ...
می‌تونم صد بار دیگه کتاب رو بخونم
می‌تونم خاطرات میک رو جوری مرور کنم که انگار می‌شناختمش ...
نویسنده آخر کتاب نوشته، این داستان رو داستان خودتون نکنید ...
اما من دقیقا همین کار رو می‌خوام بکنم ... و حتی به نویسنده مربوط نمی‌شه که منِ مخاطب چه می‌کنم ...
خاطرات میک برای ما هم هست ...
Displaying 1 - 30 of 540 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.