Jump to ratings and reviews
Rate this book

كتاب منتخبات

Rate this book
از مقدمه:
در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. از قدم بعدی بی ‌بر بودم. من با قطب ‌مای خودم حرکت کردم نه با قطب‌نمای فرسوده‌ی نقادان که فقط راه‌های هموار را نشان می‌دهد. من از کسی تقلید نکردم به گمانم حتی از خودم هم تقلید نکردم... برگزیده‌ی اشعار برای شاعر یادآور خواب‌هایی است که در عمرش دیده است.

272 pages, Paperback

First published April 1, 2002

1 person is currently reading
18 people want to read

About the author

احمدرضا احمدی

149 books324 followers
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
10 (30%)
4 stars
9 (27%)
3 stars
8 (24%)
2 stars
6 (18%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 7 of 7 reviews
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
July 22, 2016
آن كس مي‌تواند از عشق سخن بگويد
كه قوس و قزح را
يك‌ بار هم شده
معني كرده باشد
اكنون كسي را
در روشنايي پس از باران
از دار فرود مي‌آرند

هزار پله به دريا مانده‌ست
كه من از عمر خود چنين مي‌گويم
فقط مي‌خواستيم ميان گندمزارها بدويم
حرف بزنيم و عاشق باشيم
اما گمشدن دلهامان را حدس زدند و اكنون
در انتهاي كوچه‌ي انبوه از لاله‌عباسي
كسي را از دار فرود مي‌آرند

نه باغي معلق، نه بويي از پونه، و نه نقشي بر گليم
شهر در مذهب خود فرو مي‌رود
و ستون مساجد
در گرد و خاك مه صبح‌گاهي مي‌لرزد
او خفته است و در ستون فقراتش
خط سرخي به سوي افق سر باز مي‌كند

گل لاله سرد مي‌شود و يخ مي‌زند
دخيل‌ها فرو مي‌ريزد
و لاله‌ي خسته
عبور سياره‌ها را در ريشه‌هاي خود تكرار مي‌كند
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
September 17, 2024
احمدرضا احمدی در مقدمۀ مختصری که برای این کتاب نوشته نوعی شرح حال ادبی ارائه میده از جریان کارهاش (البته تا سال 1381 حداکثر) که خواندنی و جالبه؛ اینکه کدوم کتابها مجوز داشتند و کدوم نداشتند و کدوم خمیر شد و کدوم تکثیر، و نکتۀ مهم اینه که اصولاً مفهوم امروزی سانسور رو ما از اعلی حضرت همایونی به ارث بردیم و بسیاری از کتبی که در زمان شاهنشاه آریامهر مجوز نداشتن امروز چاپ میشن؛ ولی خب هرکی نمیخواد از این مملکت بره (این رو هم اولین بار شاهنشاه آریامهر گفت). حالا نمیدونم این وسط چرا گیر دادم به شاهنشاه آریامهر. خلاصه که مقدمۀ بسیار خواندنی ای بود برای من. فقط مشکلش این بود که یه صفحه ازش چاپ نشده تو کتابی که من دارم و نمی دونم تو اون یه صفحه دیگه چیا گفته، هرچند به نظر میرسه از فحوای کلام که آخر حرفهاش بوده باشه. و اگه بخوام نقل قول کنم: «در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. از قدم بعدی بی خبر بودم. من با قطب نمای خودم حرکت کردم نه با قطب نمای فرسوده ی نقادان که فقط راه های هموار را نشان می دهد. من از کسی تقلید نکردم به گمانم حتی از خودم هم تقلید نکردم... برگزیده ی اشعار برای شاعر یادآور خواب هایی است که در عمرش دیده است.» که به نظرم توصیف بسیار دقیقیه در کار و بار شعری احمدرضا احمدی. مخصوصاً اونجاش که میگه حتی از خودش هم تقلید نکرده. میشه گفت خوندن این کتاب یه دید کلی و کافی میده از شعر احمدرضا احمدی به خواننده و همۀ حال و احوالاتی رو که احمدی در شعرش بازتاب داده و همۀ شکل هایی رو که آزموده، در اینجا آورده؛ البته اون شعرهای کوتاه و کم گو و سادۀ آخر عمر رو (که به نظر اوج شعر احمدرضا احمدی هم همونهاست) کمتر داره، اما به هر حال از اون هم مقداری داره. شعرهای کتاب هم کوتاه هستن و هم بلند. سطرها هم چیدمان عمودی دان و هم بعضاً به شکل نثر نوشته شدن. در این گزینۀ شعر، معمولاً شعرهای بلند خواندنی تر هستن تا شعرهای کوتاه. اما احمدرضا احمدی شعر کوتاه خوب هم بسیار داره. خوانندگان دانندگان هستند.
چند تا از شعرهای مورد علاقۀ من:

در سکوت
همه ی استعاره ی زمستان
خاموش شود
گلی که از انتهای اندوه
به روی سفره می ریزد
همسایه ای که در تاریکی
با همه ی استعاره زمستان
خاموش می شود
مقدمات مرگ
آماده می شود
اما
من نمی میرم
چشم انداز از اندوه پیر می شود
آوازهای دردناک
در شب
از چشمان من به زمین می ریزد
و در صبح نام اشک می گیرد

بر طول شب
نام تو نوشته می شود
فقط در شب می توان خواند
وقتی
که آواز ما
بی نهایت را می شکافد
و گمان زیبایی دارد
ما
سراسیمه
و مضطرب
به کوچه ی بن بست می رویم
که کوچه را تا بی نهایت
ادامه دهم.
---
یکی از دهکده های عمر من
در برف مانده بود
گل های یاسمن و درختان صنوبر
جان از برف ربوده بودند
آنگاه باختر در برف گم می شد
عاشقان
دست از جان شسته
سراغ امسال را می گرفتند
که ما امسال را گم کرده بودیم
دوستان ما
در آن سال ها در برگ ها گم شدند
دوستان ما
در آن هنگام معنی پاییز را نمی دانستند
شاید غریب باشد
اما
دوستان ما
در آن سال معنی پاییز را نمی دانستند
چنین بود
که ما صبح
بی چتر و کلاه از خانه بیرون آمدیم
از نخستین عابر پرسیدیم:
آیا امروز روزی بارانی است
یا آفتاب تا پایان عمر ما
ادامه دارد.
---
امروز روزی است که باید گلدان ها را
به اتاق آورد
می گویند سرما در راه است
می گویند برگ ها زرد می شوند
و از درختان فرو می افتند
زمین تهی از سکنه
ترس آور و تعجب آور است
---
هنگامی که با ما خداحافظی کرد همان پیراهن سبز را بر تن داشت که روزی در یک حراج در ماه مرداد در یک شهر ساحلی در تلاطم دریا و شرجی خریده بود - او را با پیراهنی سیاه نشسته بر یک صندلی چوبی عتیقه دیده بودیم- او را دیده بودیم در یک زمستان بی آلایش سرد با پیراهنی قرمز در برف ایستاده بود و بر عمر رفته لبخند می زد - بارها او را در خیابان دیده بودیم که در انتظار معجزه ای بود که بتواند مانده ی عمر را در زیر یاس های زرد به پایان برد - هنگامی که با ما خداحافظی کرد باران آرام آرام شروع به باریدن کرد - رنگ پیراهن سبز بود یک بار دیگر هم گفته بودم-
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
January 30, 2009
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
8 reviews2 followers
Read
July 18, 2009
از آن سياره كه من آمدم
حقيقت عشق
برف بود
كه آب ميشد
با من بگوييد
كه مي توانم در آفتاب
دو سه بار گياه را تلفظ كنم
غروب ها كه آفتاب را
از بام پارو كرده ام
برگ هاي تابستاني را به زمستان
برده ام
و در ساعت مقرر
دواي قلبم را خورده ام
بي كران
بوسه ها كه در خانه بجا
گذاشته ام
به خيابان آمدم
و ساعت زيستن را
از عابران
پرسيدم
اكنون به شما مي گويم
عابرات سكوت كردند
Profile Image for Kia Taheri.
44 reviews26 followers
August 31, 2012
منتخباتِ شعر او، در دوره‌ی حیات‌ش منتشر شده و به دست‌ش و دست‌مان رسیده. خوش‌حال ام.
Profile Image for sohrab mohajer.
115 reviews14 followers
December 24, 2015
ابهام ، تکرار ، پراکنده گویی ، سادگیِ خواب آور ، شعرهایی که برای خواصِ خواص نوشته شده اند ، شعرهایی شخصی و منتج از ایام ملال و تنهایی
Profile Image for Hosius Mr.
168 reviews37 followers
March 11, 2025
احمدرضا احمدی بنیان گذار سبک موج نو در دهه 1340 در ایران بود. کتاب منتخبات شامل گزیده ای از آثار او میشه و تقریبا از تمام دفترهای شعر و نثر این شاعر نمونه هایی در کتاب آورده شده.
Displaying 1 - 7 of 7 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.