کتاب حاضر متشکل است از چند مقاله درباره شعر و شخصیت فروغ فرخزاد. موضوع هر مقاله مستقل است. اما هم کناری و باهم خوانی آنها میتواند به ترسیم تصویری جدید از حضور ادبی و تاریخی فروغ فرخزاد یاری رساند و مخاطبان را به برداشتهایی نو از برخی اشعار او و بعضی دقایق زندگینامهای رهنمون شود.
در مقاله مطول اصلی، «پنج آبتنی»، به چند صحنه آبتنی در ادبیات فارسی نگاه میکنیم: از آبتنی شیرین در خسرو و شیرین نظامی، تا آبتنی مارال در کلیدر و صحنههایی از آبتنی در اشعار فریدون توللی، منوچهر آتشی و احمد شاملو.
پس از جمع بندی اشتراکاتی که در روساخت تمام قطعات یادشده وجود دارند، به شعر «آبتنی» فروغ میرسیم و ژرف ساخت کاملا متفاوت و متمایز این قطعه رایش چشم میآوریم.
نتوانستم تمامش کنم؛ ناامید کننده بود. پر از گذارههای هردمبیل و قضاوتهای بیپایه و اساس. حالا اصلاً چه اصراری هست که اختلالهای احتمالی شاعر را بر اساس شعرهایش حدس بزنیم؟! اینکه فروغ از بیماری دو قطبی رنج میبرده یا نمیبرده چه کمکی به فهم ما از شعر او خواهد کرد؟ ناامیدکننده و بیپایه. همین.
پس ازسالها سروکارداشتن با کتابهای فروغ فرخزاد می توانم قضاوتی نسبت به او داشته باشم . این کتاب هم در چند مقاله نوع دیگری از نگاه به زندگی وکارهای او را ارائه میکند. با بیشترشان هم سویی داشتم .
خیلی به کتاب فرصت دادم و همدلانه خوندم ولی واقعا نه. دو تا یادداشت اول جالب بود و توضیح اینکه فروغ اسطورهای شده که لزوما در شعر زنان جریانساز نبوده قابل تامله. ولی دیگه اینکه فروغ فیگور فمینیستی نیست چون مادر خوبی نبوده و از گلستان پول میگرفته فاجعهست. یا اینکه تلاش برای اثبات دوقطبی بودن فروغ کنی و بدتر اینکه از تو شعرش مدرک جمع کنی که دوقطبی بوده چون یه جا یه جمله مثبت گفته یه جمله منفی؟ یه یادداشت کامل تلاش برای اثبات اینه که شاملو بین پرویز شاپور و فروغ طرفدار شاپور بوده. خب که چی؟ ناامیدکننده بود و انقدر مخالفت دارم که باید تا صبح بنویسم.
بیطرفیِ کامل، مهمترین خصوصیتِ کلّیِ این مجموعهمقاله بود. بررسیِ دقیق و تازه، و با نگاهی متفاوت. بهترین بخش، که مقالهٔ آخر بود، بسیار جامع و موشکافانه و مهم است. و از دقتِ آن هرکسی لذت میبرد و امکان ندارد از نتیجهٔ آن تعجب نکند. تعجبی همراه با تأیید. چون نویسنده راهی برای مخالفت نمیگذارد.
"اسطوره یگانه است، نمی تواند بازتولید شود، و هر بازتولیدی از آن لاجرم ما را به سویه ابتذال می کشاند. هر بازتولیدی از اسطوره، یا کاریکاتور می سازد یا یگانگی اسطوره را به ورطه خطر می کشد. غایت اسطوره خودش است."