وقتی قرار است از تمام زندگیات تنها یک جمله بر سنگ قبری باقی بماند و زیر پای عابران له شود، با خودت میگویی چه فرقی دارد آن جمله چه چیزی باشد؟ اصلا چرا باید دنبال هدفی دوید که نتیجهاش قرار است زیر پا له شود؟ به این که فکر میکنی آرزو میکنی زیر آن سنگ نباشی. از پشت میز بلند شدم و روی تخت دراز کشیدم. با خودم گفتم چقدر خوب که مسلمان هستم. در واقع من مسلمان هستم فقط برای اینکه جایی را داشته باشم بعد از مرگ بروم. فرقی هم نمیکند کجا. همین که زیر ان سنگ نباشم برایم کافیست...
تاریخ نخستین خوانش : 25 شهریور 97 .خیلی ها میگویند من دیوانه ام ! درست هم میگویند. فقط یک دیوانه با خاطراتی زندگی می کند که هیچ گاه آنها را نساخته است
شخصیت های اول چند داستان اول این کتاب،انسان هایی درون گرا، تنها و منزوی هستند که غرق در خاطرات و افکار شیرین گذشته خویش روزهای باقیمانده از زندگانی را بسر میرسانند ، تنها دغدغه انها هجوم دیگران به تنهاییشان است .این داستان ها تقریبا با سبکی یکسان ولی با موضوعات متفاوت نوشته شده اند . لکن با وجود استفاده از سبک یکسان در این داستان ها ، نحوه ی بیان و نگارش نویسنده بگونه ای نبود که احساس تکراری بودن به من دست دهد.از نظر من اوج این داستان ها زمانی است که نویسنده به مرور افکار شخصیت اول داستانها می پردازد. بهترین بخش کتاب از نظر بنده (اعلام تنفس برای کشیدن سیگار) هست که نوع نگرش نویسنده به موضوعی مشابه با داستانهای قبل متفاوت و بسیار بسیار جالب است. با تشکراز آقای سجاد عابدی بابت معرفی این کتاب
اکثر داستانها ایدههای بدیع و تازهای دارند. زبان داستانها به زبان امروزی جوانان بسیار نزدیک است و دغدغههای مطرح شده بسیار امروزی و قابل درکند. در برخی از داستانها جنبهی نمادین و سمبولیک داستان این فرصت را به ذهن مخاطب فعال میدهد تا به رمزگشایی و کشف لایههای زیرین مشغول گردد. متن داستانها سرشار از جملات قصار است که بعضا حتی خارج از فضای داستان نیز دلچسب و به یادماندنی است.