Jump to ratings and reviews
Rate this book

خون انار

Rate this book
حکومت هشتصدساله‌‏ی اعراب بر آندلس (۱۴۹۲ - ۷۱۱ میلادی) مصادف با دوره‌ای‌ است که امروزه از آن به عنوان عصر طلایی تمدن اسلامی یاد می‌کنند‌. دربار خلفای آندلس یکی از مراکز عمده‌ی شکل‌‌گیری تمدنی است که نشریه‌ی نشنال جغرافی‌، پایتخت آن کردوبا را با نیویورک قرن بیستم مقایسه می‌کند و نهرو آن را تاج افتخاری می‌داند بر سر تمام شهرهای آن عصر‌. خلفای اموی و درباریان آندلس از میان هنرهای رایج زمان به شعر و ادب و معماری بیش از هنرهای دیگر توجه داشته و بعضاً خود از شاعران مطرح زمانه بوده‏‌اند‌. شیفتگی آن‌ها به شعر و ادب در حدی است که پژوهشگران یکی از دلایل عمده‌ی سقوط المعتمد را دلبستگی و علاقه‌اش به شعر و غفلت از امور کشوری و لشکری دانسته‌اند‌. پس از سقوط حکومت المعتمد به دست بِربِرهای شمال افریقا آندلس کماکان به حیات پُرشکوهش ادامه می‌دهد اما سرانجام با سلطه‌ی اسپانیا بر آن سرزمین و مهاجرت مسلمانان و آغاز تفتیش عقاید (‌انکیزاسیون‌) دست‌آوردهای علمی و فرهنگی آن عصر طلایی به دست فراموشی سپرده شده و یاد کردن از آن‌ها حتا کفر محسوب می‌شود‌‌. کتمان اجباری شکوه گذشته در حدی است که در آغاز قرن بیستم حتا شاعر و هنرمند و پژوهشگر آندلسی نیز اطلاع چندانی از فرهنگ و ادب سرزمین اجدادی‌‏اش ندارد‌. نهایتاً همین نقصان و بی‌خبری است که ترجمه و انتشار این اثر در سال ۱۹۲۸ را تبدیل به یک حادثه می‌کند‌. حادثه‌ای که تأثیر آن بر لورکا سبب می‌شود تا در سال ۱۹۳۴ مجموعه‌ای با عنوان (‌دیوان تمریت‌) به سبک آن اشعار منتشر کند و پس از آن نیز به گفته‌ی آلبرتی، تا چندین سال از کتاب‌های بالینی او بوده است (از مقدمه کتاب)

149 pages, Paperback

Published January 1, 2018

13 people want to read

About the author

عباس صفاری

18 books106 followers
عباس صفاری (متولد ۱۳۳۰ در یزد) شاعر ایرانی است. مجموعه شعر او به نام دوربین قدیمی در سال ۱۳۸۲ از برندگان سومین دوره جایزه شعر کارنامه شد. شعرترانه «خسته» از فرهاد مهراد نیز سروده صفاری است. او در سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ به همراه بهروز شیدا و حسین نوش‌آذر سردبیری فصل‌نامه فرهنگی هنری سنگ را به عهده داشت. او در حال حاضر در لس‌آنجلس زندگی می‌کند.
کتاب
در ملتقای دست و سیب: مجموعه شعر (۱۹۹۲ - ۱۹۸۸)، نشر کارون، لس‌آنجلس، ۱۹۹۲
تاریک روشنای حضور، نشر کارون، لس‌آنجلس، ۱۹۹۶
دوربین قدیمی و اشعار دیگر، نشر ثالث، ۱۳۸۱
کبریت خیس، مجموعه شعر سال‌های ۱۳۸۱-۱۳۸۳، نشر مروارید، تهران، ۱۳۸۴
کلاغنامه: از اسطوره تا واقعیت، نشر مروارید، تهران، ۱۳۸۵
مقاله
چارلز بوکافسکی، ن‍گ‍اه‌ ن‍و، ش‌ ۶۴، (ب‍ه‍م‍ن‌ ۱۳۸۳): ص‌ ۷۸ - ۸۱
فرزندان پاز نسل جدید شاعران مکزیک، مجله کارنامه‌، ش‌ ۳۰ ، (ش‍ه‍ری‍ور ۱۳۸۱): ص‌ ۷۲ -


Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (5%)
4 stars
7 (41%)
3 stars
5 (29%)
2 stars
4 (23%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 4 of 4 reviews
Profile Image for Alialiarya.
226 reviews86 followers
May 25, 2022
چشمان من هرشب
هفت آسمان را می‌گردند
به جست‌وجوی ستاره‌ای که تو نیز
در آن لحظه بر آن بنگری
از مسافران چهارگوشه‌ی جهان
سراغ از کسی می‌گیرم
که عطر تو را بوییده باشد
نسیم که می‌وزد
در برابرش چهره می‌گشایم
شاید نشانی از تو
در خود داشته باشد
در جاده‌های بیابانی
بی‌هدف و سرگردان می‌گردم
شاید ترانه‌ای نام تو را
زمزمه کند
چهره‌ی مردمان را
نومیدانه و مخفیانه می‌کاوم
در جست‌وجوی شباهتی کوچک به زیبایی تو



ابوبکر الترطوشی
آندلس شرقی
۱۰۵۹_۱۱۲۶
Profile Image for Maryam Hosseini.
164 reviews191 followers
August 6, 2023

آن‌گاه باران
تکه‌پاره‌های تو را
با میخ‌های کوچکش
بر هم می‌دوزد.

باران بر رودخانه | ابن عیاد
Profile Image for Zoha Mortazavi.
157 reviews32 followers
April 2, 2022
زیبا. تماما تصویرسازی و استعاره است این مجموعه شعر شاعران عرب قرن ده تا سیزده آندلس. در وصف زیبایی زن و همخوابگی گرفته تا تصویر های شاعرانه درباره خروس و گردو و لک‌لک. بنظر لورکا از کسانی است که بی اندازه از این شعرها درس گرفته است.

«قطره‌های اشک‌‌شان را دیدم
در پس روبندها
چون عقرب می‌خزیدند
بر گل‌برگ‌های عطرآگین گونه‌هایشان
عقرب‌هایی از این دست
بر آن گونه‌ها نیش نمی‌زنند
بلکه تمام زهرشان را
برای زدن به قلب عاشقی محزون
ذخیره کرده‌اند.»

«کشتی‌های عازم غربت گویی بر اشک می‌راندند...»


«هنگامی که بر تو می‌نگرم
سراپایم به لرزه می‌افتد
به مانند شمشیری هندی بر سندان
در حال آب دیده شدن...»

«آیا شمشیر می‌لرزد از ترس؟
وقتی می‌خواهد به قلب کسی وارد شود؟
با چشمان اشک‌بار
در چهره‌اش نکریستمغ
و دیدم که خورشید پیشانی‌اش
پراکنده می‌کرد ابرها را
به مانند قمریانی
که بر شاخه‌ها ناله سر می‌دهند.»

«شرمش مروارید را
بدل به عقیق می‌کند
پوستش آن‌چنان زلال است
که در چهره‌اش چون بنگری
بازتابی از رخسار خود خواهی دید.»
Profile Image for Negar Ghadimi.
321 reviews
July 23, 2019
چشمانِ من هر شب / هفت آسمان را می‌گردند / به جست‌و‌جوی ستاره‌ای که تو نیز / در آن لحظه بر آن بنگری / از مسافرانِ چهار گوشه‌ی جهان / سراغ از کسی می‌گیرم / که عطرِ تو را بوییده باشد / نسیم که می‌وزد / در برابرش چهره می‌گشایم / شاید نشانی از تو / در خود داشته باشد ...
————————————
به آن هنگام شرابِ ماه را طلبیدم / که طلوع کند / تو عطارد بودی / و میهمانانِ ما / ستارگانِ پیرامونت.
————————————
آیا پروردگار به قلبم آرامش خواهد بخشید / اگر این قلب بتواند فراموشت کند / و‌ خودداری کند از پر کشیدن / با بال‌های لرزان از تمنا / به جانبِ تو ...
Displaying 1 - 4 of 4 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.