سفرى که امروز پیش مىآید، براى امروز دلپذیر است و معلوم نیست سالهاى بعد یا تابستان آینده اصلاً لذتِ امروز را داشته باشد یا نه؟ دیدار دوست یا فامیلى که براى همین هفته پا داده است، یا حتى کتاب شعرى که تازگىها برایمان رسیده همه و همه لذتهاى کوتاهى هستند که براى ما پیش آمده و بعدها فرصتى سوخته خواهد بود. این جملات نهیبى بودند به تمامِ ما براى یادآورى آنچه مىدانیم و عمل نمىکنیم، و تکمیلکنندهاش قصه پیش رو است. شاید هر کتابى مثل همین فرصتِ امروز باشد که قرار است از خواندنش لذت ببریم و کسبِ تجربه کنیم. تجربهاى که بىتردید به کارِ ما خواهد آمد... دیر یا زود.
آشیانی بر باد و مه بعد از چاپ دو اثر [مه رو] و [فصل دلسپردن] سومین رمان چاپی خانوم مژگان زارع محسوب میشه و رمان جدیدشون یعنی [خوابهای طلایی] بزودی از نشر شادان چاپ خواهد شد.. خانوم زارع قبل از این سابقه نوشتن چند رمان مجازی دیگه مثل رمان پر طرفدار [قتل کیارش] ، [عروس مرده] و [خوشبختیهای کوچک] رو هم داشتن! رمان آشیانی بر باد و مه هم قبل از چاپ تحت عنوان[بی آشیان] در نودهشتیا توسط خانوم زارع نوشته شدکه ایشون با انجام ویرایشات زیادی و مستحکمتر کردن ساختار رمان اون رو به اسم اشیانی بر باد و مه چاپ کردن. من قبل از خوندن اشیانی برباد و مه که اینجا مختصراً اشیان یادش میکنم ، قتل کیارش ایشون رو تا مقدار اولیشو خوندم! و بنظرم آشیان بسیار بسیار بهتر و قویتر از قتل کیارشه.! چکیده رمان ( اون چه که من فهمیدم!) : ترانه گلستان یه مادرِ سی ساله مطلقه ست که گذشته عجیب و غریبی داشته! شاید اینکه بگم ترانه یا اصطلاحا کوثر توی یه خانواده بسیار سنتی و با افکار قدیمی در کنار خونواده پدریش زندگی میکرده و مادرش که یک شخصیت خود شیفته و امروزی بوده با سبک اون خونواده جور در نمیومده و از خونه فراری میشه؛ ترانه ۵ ساله رو تنها میذاره و به سوئد میره چیز زیاد منحصر به فردی به نظر شما نیاد! اما اوج رمان به اتفاقاتِ بعد از اونه...! درست از جایی که ترانه مثل هر دختر دیگه آرزو میکنه کنار مادرش باشه و با یه عالمه آرزوهای فانتزی و دخترونه توی سن ۱۸ سالگی به سوئد کنار مادرش میره و عشقِ تلخی که اونو تبدیل به یه زن مطلقه ۳۰ ساله میکنه...! جالبترین بخشش اینه که ترانه بخاطر مادرش میره و از مادرش ضرب میبینه! این رمان کاااملا هوشمندانه و با فکر نوشته شده؛ تمامی فلش بک ها به زیبایی و زیرکی توی متن رمان گنجونده شدن و زیبایی شون زمانی بیشتر شده که نویسنده اتصال بین فلش بک و حال؛ و حال و فلش بک رو جوری نوشته که واقعا خواننده متوجه نمیشه چیشد!! و این فوق العاده جاالبه! راجع به اسم و طرح جلد و ... اینا باید بگم که بنظرم این رمان اصلاااا شبیه ظاهرش نیست؛ یعنی نه شبیه طرح جلدشه و نه اسمش! توی یه نقدی از همین رمان خونده بودم که دوستی گفتن رمانهایی با ترکیب اسمی اشیان و باد و اینا به فراوانی یافت میشن و بسیار سطح این رمان بالاتر از این میرفت اگه اندکی بیشتر روی اسم و طرح جلد کار میشد... خانوم زارع قلم بسیار جالب و زیبا و همینطور سبک نگارشی بسیار خاصی دارن! ترکیب هایی که توی متن بکار میبرن واقعا نو و عالین! دوست عزیزی به واژه "ول خند" توجه کردن؛ من واقعا چنینواژه ای رو نشنیده بودم؛ و بنظرم واژه جالبیه. شخصیت پردازیها بسیار بسیار قوی و عالی بودن... شخصیتهای متفاوت... ترانه ای که من تا بحال ندیده بودم ونمیدونمچطور توصیفش کنم؛ شاید یه زنِ زخم دیده؛ یه مادرِ روی زخمش نمکپاشیده واژه بدی براش نباشه! رئوف... یه شخصیت متعصب و دوستداشتنی! گاهی بسیار مهربون و جیگر:) ثریا (مادر ترانه)... یه شخصیت خود خواهُ خود شیفته بی جنبه... رسول(بابای ترانه)... دوس دارمش :) تقریبا اواخر داستان یه صحنه ای پیش میاره که اشک خواننده رو بطرز عجیبی در میاره! سپهر...عمه صدیقه...سارگل...لیلا...محدثه...چمن رخ...زهرا...دکتر فروزان...بیتا...مریم...عذرا... بهار...مانیا.. شخصیتهای زیادی وارد رمان شدن و حتی من مقداریش یادم نیس اصلا و این بنظرم جنبه منفی رمان بود! ورود شخصیت سپهر وپررنگ تر شدنش توی زندگی ترانه و حسی که سپهر بهش پیدا کرد بنظرم اگر داخل رمان نمیومد هم چیزی جز حجم ازش کم نمیکرد! و همینطور شخصیت چمن رخ و ازدواجش با دکتر فروزان... خب بنظرم زیاد چیز واجبی نبود که اونهمه حجم از رمان رو بگیره...! و فکر میکنم این مسئله توی اکثر رمانهای ایشون قابل مشااهدست.. مثلا رمان قتل کیارش فک میکنم بیشتر از ۱۰۰۰ صفحه داشته باشه مطمئن نیستم..یه بار توی پستای اینستاگرام خانوم زارع دیدم که اگه اشتباه نکنم قتل کیارشوویرایش میکنن وچیزی نزدیک ۳۰۰ صفحه که ایشون بعنوان حاشیه های اضافه ازشون یاد کرده بودن رو کلا حذف کردن؛ و این بنظرم نشون دهنده اینه که میتونن کوتاهتر هم بنویسن و به اون حاشیه های اضافی جز اندکی نپردازن! یه نقطه کوچیکدیگه هم انتخاب اسم شخصیتاست... بنظرم اندکی اگه ملموس تر و زیباتر باشن میتونن سطح رمان و زیباییشو بالاتر ببرن! مثلا اسم ارژنگ! با یه اسم ملموس تر و با توجه به شخصیت ارژنگ و خونوادش انتخاب میشد واقعا بهتر بود! بزرگترین نقطه مثبت نوشته های ارزشمند خانوم زارع ناب بودن قلم و سبک نگارشی و همینطور نگارش ایده های ناب و پخته ست و این از بزرگترین حسن های یه رمان نویسه! در کل واقعا این رمان رو بطرز عجیبی دوس داشتم... شاید در نگاه اول معمایی بودن داستان به چشم بیاد اما به مرور متوجه حس قشنگلونه کرده توی قلب ترانه هم میشید. و باز هم میگم... این رمان عالی بود! و به قفسه رمانهای محبوب کتابخونه کوچیک من مدتهاست که اضافه شده:)
مژگان زارع نویسنده رمانهای عامه پسنده که تا به حال نه اثر از ایشون به چاپ رسیده.هفت رمان عامه پسند و دو رمان ژانر(پلیسی). نوشتن رو با آنلاین نویسی شروع کرده و چند رمان پر طرفدار مجازی نوشته که بعضی از اونها چاپ شدهان. آشیانی بر باد و مه سومین اثر چاپی مژگان زارع بعد از مه رو و فصل دل سپردگانه که توسط نشر شادان به چاپ رسیده و قبل از چاپ با نام بیآشیان در نودوهشتیا منتشر شده بود. آشیانی بربادومه درمورد دختری سی ساله و مطلقه است که همراه دختر پنج سالهاش به تنهایی زندگی میکنه.البته در زیر سایه چتر حمایت پدرش.ترانه گذشتهای تلخ و عجیب داشته.رها شدن توسط مادرش و اتفاقات و حاشیه های بعدش،زندگی با پدری سرد و عبوس و عمه به شدت سنتی و سختگیرش همه دست به دست هم دادن تا عرصه را برایش تنگ کنند و اون تبدیل بشه به دختری پر از کینه و عقده و نفرت.دختری که بین ترانه مادرش بودن و کوثر خانواده پدری بودن،سرگردان شده.و حالا بعد از گذراندن تجربه های مختلف تصمیم گرفته که مستقل بشه و خودش به تنهایی گلیم خودش و دخترش رو از اب بیرون بکشه.و البته با حضور دو مرد در زندگی اش هم روبروست و باید تصمیمی برای آینده روابطش بگیرد. فلش بک و ها و گریز به گذشته به جا و به موقع در داستان گنجونده شده و همین مرور خاطراته که باعث میشه شخصیت متزلزل ترانه راحت تر پذیرفته بشه و عکس العمل ها و تصمیماتش درک بشه.شخصیتهای داستان همگی قابل باورن.چه ترانه که درخیلی از صحنه ها شدت سادگی و منفعل بودنش خواننده رو حرصی میکنه و بعضی جاها تصمیمات درست و به جاش لبخند رضایت روی لبهای مخاطب میاره،چه رئوف قلدر اما مهربون که به نظر من جذابترین شخصیت داستان بود و چه شخصیتهای فرعی که اگر چه حضورشون در داستان کوتاه بوده اما همگی تاثیرگذار بودن. مضمون رمان حول محور خیانت،طلاق و آسیبهای بعد از اون و تعصبات تندوتیز و بی منطق میچرخه و نویسنده به هرکدوم از اینها نگاه متفاوتی داشته. داستان پرداخت خوبی داره،نه طول و تفصیل و زیاده گویی داره و نه انقدر زود از روی صحنه ها رد شده که مخاطب رو ناکام بذاره. تعلیق داستان بالاست.هر بخش چیز جدیدی رو برای مخاطب رو میکنه و هیچ قسمتی ریتم داستان کند و خسته کننده نمیشه.قلم نویسنده گرم و گیراست،استعاره و تشبیهات جذاب و خوندنیه.و در آخر به نظرم این رمان قطعا ارزش هزینه و صرف وقت رو داره.اگر شیفته رمانهای خانوادگی با موضوعات اجتماعی،روانشناختی هستید و خیلی دنبال عاشقانه های پر تب و تاب نمیگردین،آشیانی بر باد و مه انتخاب مناسبیه.