برادران در ۱۳۵۵ بدنیا آمد. وی نویسنده ای پر کار است. "حنانه" کتاب زندگی حنانه نصاری است. مریم برادران برای این که قصه زندگی حنانه را بنویسد، او را از آبادان به تهران دعوت کرد، دو شب در هتل مهمانش نمود و در این مدت کوتاه حدود ده ساعت با او مصاحبه کرده است. حنانه نصاری قصه زندگیش را برای مریم براداران بازگو می کند. هفت ماه آزگار با سرما و گرما، بدون وسایل کافی سر کردند. اوایل زمستان پاهای خدیجه ورم کرد. از نم و سرما رماتیسم گرفته بود. اگر زود معالجه اش نمی کردند، به قلبش می زد. کلیه های فاطمه هم آن قدر درد …
هر کس به ما می رسید تا می فهمید ایرانی هستیم، می پرسید شما مجید منتظری را می شناسید؟ شاید نفر اول و دوم را می شد اتفاقی گرفت، اما این سوال تکرار می شد. از مردم عادی تا نظامی و مسئول. ازخودم خحالت کشیدم...بالاخره هم کار خودش را کرد و ما ماموریتمان را تغییر دادیم و دنبال محید منتظری یا همان رسول حیدری شما گشتیم. آن هم در جایی که هزاران کیلومتر با ایران فاصله داشت، در قلب اروپا، بین مردمی آرام و نجیب...
بعد از جذابیت اسم کتاب،همین یک پاراگراف کافی بود تا امسال به هدف خریدن این کتاب برای بار سوم به نمایشگاه کتاب بروم. رسول حیدری، مبارز در کردستان و جبهه های در سال های جنگ و بعد از جنگ مبارزه در بوستی و آخر هم شهادت در خاک غریب...
کتاب با این که داستان نبود، به دلیل شیوه ی روایتش خیلی پر کشش بود. و عکس ها و نسخه ی اصلی نامه ها ی شهید ( که تقریبا یک صفحه در میان د رکتاب چاپ شده اند) هم بر جذابیت آن افزوده بود. از همه بیشتر ا ز بخش ها ی مربوط به دانشگاه خوشم آمد. تقلب و آن سماور و چای خوردن سر کلاس:)
کتاب تا زمانی که ذکر حکایت های رسول در جنگ ایران و عراق بود، نکته خاصی نداشت. ولی وقتی جنگ تمام شد و گرفتاریهای زندگی رسول و خانواده اش را درگیر کرد، توجه ام را جلب کرد و فهمیدم حکایت های رزمندگان بعد از جنگ هم دست کمی از سرگذشت دوران جنگ ندارد. بعد از آن دوباره دوران مجاهدت هتی رسول در بوسنی شروع میشود که کتاب را خواندنی تر میکند. ولی ماجراها خیلی سریع به دنبال یکدیگر پیش می آید و خیلی سرسری حکایت میشود. انتظار داشتم در حواشی این موضوع، شرایط وقت در بوسنی بیشتر معرفی شود تا نقش رسول هم در آن شرایط بیشتر معلوم شود. در مجموع از این روایت راضی نیستم چرا که به نظرم رسول را باید در کردستان و در بوسنی بیشتر شناخت. واقعا حکایت های رسول در بوسنی خیلی سطحی و بدون شرح بیان شده. در نهایت این کتاب در من علاقه زیادی به دانستن مجاهدت های ایرانیان در بوسنی ایجاد کرد. در پی کتابی دیگر در این زمینه خواهم بود. خواندن این کتاب خوب است ولی انتظار زیادی از آن نباید داشت.
برای اولین بار یک روایت مناسب از زندگی یکی از شهدا خوندم.. واقعاً متشکر از خانم برادران بابت کار با این کیفیت! شخصیت رسول حیدری را دوست داشتم. احساس نزدیکی بیشتری با این شهید روایت شده داشتم تا با بعضا بقیه ی شهدا. شخصیت ساده و بدون آلایش با نکته های خاص! از دیدگاهش نسبت به تقلب توی امتحان خوشم اومد و توی امتحان اندیشه استفاده کردم جواب داد:)) کلاً شهید خوبی بود:)
خیلی شخصیت ها در کتاب بودند که آدم یادش نمی آمد کِی و کجا برای اولین بار به خواننده معرفی شده اند. وقایع توالی زمانی دقیقی نداشتند و از بعضی چیزها که بعداً اتفاق افتاده بودند، قبلاً ذکری به میان می آمد! خود شهید هم با همه جذابیتش تا پایان اثر ناشناخته و پرتناقض باقی ماند. و این آخری البته تفصیر نویسنده نیست. شهید رسول حیدری -کسی که وقتی در آن سرزمین دور شهید شد، درست همسن حالای من بود- احتمالاً همین قدر عجیب، پیچیده و در همان آن آشنا و ساده بوده. سهلِ ممتنع. مثل مرگش. و مثل زیستنش...
کاش درختی کهنسال در یکی از آن جاده های دورافتاده در بوسنی بودم و روزی را به یاد می آوردم که او از ماشین پیاده شد، کنار جاده نشست، به من تکیه داد و سیگاری گیراند. کاش خستگی اش را در من جا گذاشته بود. کاش آهِ سبکبارِ گریزپای او بودم...
اولین کتابی بود که درباره جنگ بوسنی خوندم. البته درباره بوسنی نبود کتاب، زندگینامه یکی از شهدای ایرانی در بوسنی بود شهید رسول حیدری که فکر کنم اگه الان زنده بودن، قطعا یا سوریه بودن یا عراق و یا حتی افغانستان و کشمیر .... خلاصه هرجایی که مسلمونا تحت ظلم و جنگ هستند کسیکه بعد از اتمام دفاع مقدس و زمان انتفاضه عراق برای کمک به شیعیان میره عراق، زمان جنگ بوسنی میره بوسنی و هیچ وقت آروم و قرار نداره ... قلم مریم برادران و نوع روایتگری کتاب خیلی خوب بو. از نکات خوب کتاب هم استفاده از عکسها و نامه ها همراه با متن کتاب بود فقط انتظار داشتم نحوه شهادت شهید و اینکه چی شد که تو جاده با کرواتها درگیر شدن و منجر به شهادتشان شد هم تو کتاب اومده باشه که نبود و احتمالا هیچوقت کسی نفهمیده و موضوع روشن نیست
عجب شهید عاشقی! عشق در همه حرفها و افعال شهید وجود دارد. به همین خاطر است که در هیچ قسمتی از زندگی، آرام و قرار ندارد. نشستن و سکون را نمیپذیرد. آنقدر به خانواده و همسرش عاشق است که«بودنش، جبران همه نبودنهایش بود». تمام نامههایش از عشق لبریز است...
بعد گذشت حدود ۲۰سال هنوز مردم بوسنی او را میشناسند و برایش یادبود میگیرند. در ایران چند نفر او را میشناسند؟!
کتاب ر، داستان مجاهدی است که خستگی ناپذیر بود. مجاهدی که توان ایستادن نداشت و باید حرکت می گرد. مجاهدی که طاقت دیدن ظلم را نداشت.هر جا که ظلمی بود، او بود تا مبارزه کند. مجاهدی که تا آخرین نفس، برای اعتقاداتش جنگید. کتاب از لحن روان و مناسبی برخوردار است، به گونه ای که بسیار خوب میتوان با شخصیت ها، ارتباط گرفت، همراهشان غمگین شد، همراهشان خندید، همراهشان جنگید. در ابتدا، نحوه ی نقل قول ها، کمی نامانوس است و سخت است که ارتباط برقرار کنی، ابتدا کم کم میبینی که نقطه قوت کتاب، همین مدل نقل قول است که خواننده را در شرایط آن زمان قرار می دهد. روایت غیر خطی هم باعث جذابیت و تاثیر گذاری بیشتر کتاب شده است. همچنین عکس هایی که در بین روایت ها، خواننده را به همان حال و هوای روایت میبرد. نامه های رسول به همسرش هم جذاب است و به درک بهتر شخصیت او و همچنین شرایط او و خانواده اش کمک می کند. به کار گیری مناسب نانه ها در متن هم بر تاثیر گذاری آن افزوده است. شخصیت رسول و نحوه رفتارش، که بدون سانسور و قداست سازی بیان شده است، باعث همراهی بیشتر خواننده با شخصیت او می شود. شهیدی که سیگار می کشد، تقلب می کند، با دوستانش شوخی می کند، همه ی اینها، باعث می شود که خواننده بتواند با شهید، ارتباط بگیرد و او را فردی ماورایی تصور نکند.
کتاب "ر" دلم رو به درد آورد رزمنده ای با تمام اخلاص از جان و مال و خانواده می گذرد و با حضور موثر در جبهه جنگ ایثار و فداکاری می کند اون وقت بعد از جنگ اینگونه با او رفتار می شود واقعا سزاوار هست اینگونه برخورد کردن؟؟؟ رزمنده قصه ما بعد از جنگ , باید خانواده اش اینگونه در سختی و مضیغه باشند؟؟ درست است آقا رسول و دیگر شهدا با خدا معامله کرده اند ولی آیا مسئولین ما نیابد از این افراد حمایت کنند تا حداقل شرمنده خانواده نباشند معصومه جان الحق همسفر خوبی برای آقا رسول بودی میدانی این را از کجا فهمیدم, وقتی دیدم نامه های پدر را وقتی به آقا مهدی دادی که لازم بود اگر از همان ابتدا نامه های پدر در اختیارش بود اینگونه که الان اثر کرد , اثر نمی کرد و هیچ وقت با پدرش انس نمی گرفت خدایا شهدایمان را با ائمه اطهار و مادرشان خانم فاطمه زهرا علیها سلام محشور کن و به خانواده های محترمشان صبر دوری از بهترین عزیزانشان را عنایت فرما خانم برادران از زحمتی که کشیدید و ما را با این شهید بزرگوار آشنا کردید یک دنیا تشکر
کتاب ریتمی سینوسی داره بطوریکه در مقاطعی واقعا میخواستم ولش کنم و ادامه ندم اما نامههای رد و بدل شده بین رسول و معصومه جذاب بود و از کشمکشهای درونیشون پرده بر میداشت. یه کتاب کاملا مع��ولی از زندگی رسول یک سپاهی شخصیتش برای من جالب نبود ولی آموزههایی از روابط اجتماعی برام داشت.
متاسفانه صحافی کتاب من مشکل هم داشت و ۲۰ صفحهش جابجا و درهم بود😐 #نشر_آرما
رسول حیدری (۱۳۳۹-۱۳۷۲)-از ملایر (متولد خرمآباد)- شهادت در بوسنی
اتفاقاً ۲۲ خرداد سالگرد شهادت این شهید عزیز است که با انتشار این مطلب در این وبلاگ همزمان شده است.
رسول حیدری با اسم مستعار مجید منتظری از جوانان تراز انقلاب اسلامی بود که یک جا نمیتوانست بند شود و بیکار نمیتوانست بنشیند. مشتاقانه به دنبال جهاد بود و سرانجام در بوسنی و هرزگوین آسمانی شد.
این کتاب به ابعادی از زندگی و شخصیت این شهید میپردازد. روایت خطی و منسجمی ندارد ولی هم از کودکی و نوجوانی شهید گفته است و هم از روزهای جنگ تا پس از جنگ و شهادت در بوسنی.
داستان بوسنی و شهید رسول حیدری را پیشتر به اجمال میشناختم. این کتاب هم در هالههای اجمال و ابهام نوشته شده است. اصلاً نویسنده با حذف تاریخ تحلیلی و جغرافیای نظامی، اطلاعات اصلی و جزییات کاربردی عملیاتها و اتفاقها ابهامها را بیشتر کرده است. حضور شهید در جریان انتفاضه شیعیان عراق بسیار مبهم باقی ماند. بسیاری از اسامی بدون نامخانوادگی به کار رفتهاند و مشخص نیست که چه نسبتی با شهید دارند. به نظرم این دو مورد هرچند تعمدی بودهاند، اما اثر منفی بیشتری دارند.
همه اینها در حالی است که مشخص است نویسنده با پژوهشها و مصاحبههایی که انجام داده، اطلاعات خوبی برای بیان کردن داشته است و ای کاش از نشر آنها دریغ نمیکرد.
کتاب، استفاده خوب و قدرتمندی از تصاویر کرده است. آنها را در انتهای کتاب هم قرار نداده، بلکه در لابهلای مطالب عادی، ورقههای تمامصفحه متعددی به عکس اختصاص یافتهاند که هم یک تنوعی ایجاده کردهاند و هم خستگی را میگیرند.
تصویر سپاه قدس و شهدای برونمرزی کمتر در ادبیات پایداری مشاهده میشود. باید این کتاب را قدر دانست.
نویسنده
از مریم برادران کارهای خوبی از مجموعه روایت فتح خواندهام.